Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
river trip
مسافرت رودخانه ای
Other Matches
the incidents of a journey
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
afflux
خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
liman
خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
trip
مسافرت مسافرت کردن
trips
مسافرت مسافرت کردن
tripped
مسافرت مسافرت کردن
journey
مسافرت
tour
مسافرت
toured
مسافرت
journeying
مسافرت
touring
مسافرت
tours
مسافرت
locomotion
مسافرت
journeyed
مسافرت
travels
مسافرت
travel
مسافرت
journeys
مسافرت
traveled
مسافرت
jaunts
مسافرت کوچک
passports
اجازه مسافرت
peregrination
مسافرت دور
peregrinations
مسافرت دور
jaunt
مسافرت کوچک
hitchhike
مسافرت مفتی
walkabouts
مسافرت پیاده
royal progress
مسافرت شاهانه
dromomania
جنون مسافرت
passport
اجازه مسافرت
walkabout
مسافرت پیاده
trip ticket
بلیط مسافرت
visit
مسافرت معاینه
visited
مسافرت معاینه
visits
مسافرت معاینه
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
To travel night and day .
شب وروز مسافرت کردن
package tour
مسافرت بسته بندی
churchills v to moscow
مسافرت چرچیل به مسکو
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
trial trip
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
Get ready for the journey(trip)
برای مسافرت حاضر شو
campaigned
مسافرت درداخل کشور
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
sailings
مسافرت با قایق بادی
sailed
مسافرت با قایق بادی
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
sail
مسافرت با قایق بادی
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
campaign
مسافرت درداخل کشور
camels
مسافرت کردن باشتر
camel
مسافرت کردن باشتر
port
مامن مبدا مسافرت
campaigning
مسافرت درداخل کشور
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
campaigns
مسافرت درداخل کشور
waybill
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
riding
گردش و مسافرت لنگر گاه
foy
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
roadability
راهواری قابل مسافرت در جاده
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
commutes
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
astronautics
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
itinerate
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
commute
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
commuting
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
mal de mer
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
passenger mile
طول راه مسافرت به حسب میل
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
I travel tomorrow
[afternoon]
.
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
commuted
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
rever
رودخانه
river clay
گل رودخانه
rivers
رودخانه
river gravel
شن رودخانه
river line
خط رودخانه
river
رودخانه
glaciers
رودخانه یخ
glacier
رودخانه یخ
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
the karoon river
رودخانه کارون
potamology
مبحث رودخانه ها
ostiary
دهانه رودخانه
along the river
درامتداد رودخانه
head stream
سرچشمه رودخانه
river trip
گردش رودخانه ای
headwater
بالادست رودخانه
levee
کناره رودخانه
lethe
اب رودخانه بزرخ
stethe
ساحل رودخانه
the river karoon
رودخانه کارون
water system
رودخانه و شعبات ان
riverward
بطرف رودخانه
riverine
سواحل رودخانه
riverbed
بستر رودخانه
river profile
نیمرخ رودخانه
river mouth
دهانه رودخانه
river line
خط ساحل رودخانه
riparian
ساحل رودخانه زی
fork of ... river
شاخه رودخانه ...
strands
لایه رودخانه
river beds
بستر رودخانه
upstream
بالای رودخانه
euphrates
رودخانه فرات
river bed
بستر رودخانه
bight
پیچ رودخانه
bottom ice
یخ کف دریاچه یا رودخانه
by water
از راه رودخانه
an open river
رودخانه باز
alpheus
رب النوع رودخانه
strand
لایه رودخانه
stream
رودخانه ابراهه
streamed
رودخانه ابراهه
conferva
علف رودخانه
streams
رودخانه ابراهه
low water
فروکش اب رودخانه
river banks
ساحل رودخانه
river bank
ساحل رودخانه
styx
رودخانه عالم اسفل
upstream
بالادست جریان رودخانه
river basin
ابگیر یا حوضه رودخانه
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
riparian
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
river bed level
تراز بستر رودخانه
riverain
ساکن ساحل رودخانه
bayou
شاخه فرعی رودخانه
basin area
حوزه ابریز رودخانه
ferryboat
قایق عبور از رودخانه
ferryboats
قایق عبور از رودخانه
bank effect
اثر کناره رودخانه
sluggish stream
رودخانه با جریان کند
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
spans
پل زدن روی رودخانه
spanning
پل زدن روی رودخانه
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
fluvial
زیست کننده در رودخانه
keelboatman
کرجی بان رودخانه
keelboat
قایق پهن رودخانه
fluviatic
پیداشده رودخانه رودخانهای
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
inland navigation
کشتی رانی در رودخانه ها
upstream
مخالف جریان رودخانه
chutes
شیب تند رودخانه
chute
شیب تند رودخانه
head water
قسمت بالادست رودخانه
head water
بالای رودخانه بالارود
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
basin
حوزه رودخانه ابگیر
levee
دیواره ساحلی رودخانه
eyot
جزیره کوچک در رودخانه
spanned
پل زدن روی رودخانه
span
پل زدن روی رودخانه
niagara
رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank
ساحل نزدیک رودخانه
riparian
وابسته بکنار رودخانه
naiad
حوری موجددریاچه رودخانه
excavation in river bed
خاکبرداری در بستر رودخانه
basins
حوزه رودخانه ابگیر
traveling fellowship
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
palisade
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
he put me across the river
مرا بدانسوی رودخانه برد
haugh
زمین رسوبی کنار رودخانه
detritus
مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
to clean arives
رودخانه ایی را لاروبی کردن
to fall down the river
باجریان رودخانه حرکت کردن
fluviomarine
درست شده رودخانه ودریا
whitewater racing
مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
summer bed of a river
بستر تابستانی رودخانه مسیل
bed building stage of river
تراز سطح متوسط اب رودخانه
palisades
صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
strath
بستر پهن مسیر رودخانه
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
river forcasting
پیش بینی جریان رودخانه
fluviatile
نهری زندگی کننده در رودخانه
hurst
جای کم عمق در رودخانه یا دریا
navigation river
رودخانه قابل کشتی رانی
fairway
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
dragsman
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
ice mining
انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
holm
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
fairways
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fluviograph
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fluviometer
الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
riparian rights
حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com