Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (7 milliseconds)
English
Persian
royal progress
مسافرت شاهانه
Other Matches
the incidents of a journey
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trip
مسافرت مسافرت کردن
trips
مسافرت مسافرت کردن
tripped
مسافرت مسافرت کردن
royal
شاهانه
majestically
شاهانه
sovereigns
شاهانه
sovereign
شاهانه
kingly
شاهانه
imperially
شاهانه
maestoso
شاهانه
regally
شاهانه
regius
شاهانه
princely
با شکوه شاهانه
royal
شاهانه شاهوار
sceptered
شاه شاهانه
royally
بطور شاهانه
majestic
باشکوه شاهانه
Imperial Stair
پله شاهانه
regalia
لباس شاهانه یا فاخر
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
journeys
مسافرت
journeying
مسافرت
toured
مسافرت
touring
مسافرت
tours
مسافرت
tour
مسافرت
journeyed
مسافرت
journey
مسافرت
travels
مسافرت
locomotion
مسافرت
traveled
مسافرت
travel
مسافرت
hitchhike
مسافرت مفتی
dromomania
جنون مسافرت
visits
مسافرت معاینه
trip ticket
بلیط مسافرت
walkabout
مسافرت پیاده
walkabouts
مسافرت پیاده
river trip
مسافرت رودخانه ای
visited
مسافرت معاینه
visit
مسافرت معاینه
passport
اجازه مسافرت
jaunt
مسافرت کوچک
peregrination
مسافرت دور
peregrinations
مسافرت دور
passports
اجازه مسافرت
jaunts
مسافرت کوچک
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
trial trip
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
package tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
To travel night and day .
شب وروز مسافرت کردن
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
sailings
مسافرت با قایق بادی
sailed
مسافرت با قایق بادی
campaigned
مسافرت درداخل کشور
campaigning
مسافرت درداخل کشور
churchills v to moscow
مسافرت چرچیل به مسکو
sail
مسافرت با قایق بادی
camel
مسافرت کردن باشتر
campaigns
مسافرت درداخل کشور
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
Get ready for the journey(trip)
برای مسافرت حاضر شو
camels
مسافرت کردن باشتر
campaign
مسافرت درداخل کشور
port
مامن مبدا مسافرت
roadability
راهواری قابل مسافرت در جاده
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
waybill
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
foy
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
riding
گردش و مسافرت لنگر گاه
I travel tomorrow
[afternoon]
.
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
mal de mer
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
itinerate
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
astronautics
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
commuting
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commutes
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
passenger mile
طول راه مسافرت به حسب میل
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
travels
سفر کردن مسافرت کردن
travel
سفر کردن مسافرت کردن
traveled
سفر کردن مسافرت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com