Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
Other Matches
the incidents of a journey
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
tripped
مسافرت مسافرت کردن
trips
مسافرت مسافرت کردن
trip
مسافرت مسافرت کردن
We are short of space here .
اینجا جا کم داریم
fiber
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibres
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
here is bread in plenty
نان فراوان داریم
we have a seedless type too
یک رقم بی هسته هم داریم
we are in the same way
ما هم همان حال را داریم
We have a wedding ceremony comin off.
جشن عروسی در پیش داریم
We are expecting guests for dinner .
برای شام مهمان داریم
We have plenty of time .
خیلی وقت هست ( داریم )
what is the score
هر کدام چند بازی داریم
we make it a rule to
قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
we regret the error
از اشتباهی که شده است تاسف داریم
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
There is no hurry , there is plenty of time .
عجله نکنید وقت زیاد داریم
we abhor a traitor
از شخص خائن تنفر و بیم داریم
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
You name it , weve got it.
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
We'll need 10 years at a
[the]
minimum.
ما کمکمش به ۱۰ سال
[برای این کار]
نیاز داریم.
Carry the one
[two]
.
یک
[دو]
در ذهن داریم.
[ریاضی]
[در جمع یا ضرب دوعدد که حاصلشان دو رقمی باشد]
In regard to the proposed changes I think we need more information.
در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
touring
مسافرت
locomotion
مسافرت
journeyed
مسافرت
tour
مسافرت
journey
مسافرت
journeys
مسافرت
journeying
مسافرت
toured
مسافرت
tours
مسافرت
traveled
مسافرت
travel
مسافرت
travels
مسافرت
passports
اجازه مسافرت
dromomania
جنون مسافرت
hitchhike
مسافرت مفتی
royal progress
مسافرت شاهانه
peregrinations
مسافرت دور
trip ticket
بلیط مسافرت
visit
مسافرت معاینه
visited
مسافرت معاینه
visits
مسافرت معاینه
jaunts
مسافرت کوچک
jaunt
مسافرت کوچک
passport
اجازه مسافرت
peregrination
مسافرت دور
walkabout
مسافرت پیاده
walkabouts
مسافرت پیاده
river trip
مسافرت رودخانه ای
We have problems of our own.
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
camel
مسافرت کردن باشتر
To travel night and day .
شب وروز مسافرت کردن
camels
مسافرت کردن باشتر
package tour
مسافرت بسته بندی
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
Get ready for the journey(trip)
برای مسافرت حاضر شو
package holiday
مسافرت بسته بندی
sail
مسافرت با قایق بادی
campaigning
مسافرت درداخل کشور
campaigned
مسافرت درداخل کشور
campaign
مسافرت درداخل کشور
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
port
مامن مبدا مسافرت
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
sailed
مسافرت با قایق بادی
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
campaigns
مسافرت درداخل کشور
churchills v to moscow
مسافرت چرچیل به مسکو
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
trial trip
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
sailings
مسافرت با قایق بادی
we are want of money
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
foy
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
riding
گردش و مسافرت لنگر گاه
roadability
راهواری قابل مسافرت در جاده
waybill
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
of long standing
طولانی
great
طولانی
agelong
طولانی
greatest
طولانی
great-
طولانی
protracted
طولانی
longs
طولانی
longer
طولانی
longsome
طولانی
long
طولانی
prolongs
طولانی
prolonging
طولانی
prolix
طولانی
prolong
طولانی
short
طولانی نه
shortest
طولانی نه
longest
طولانی
longed
طولانی
long-
طولانی
shorter
طولانی نه
I travel tomorrow
[afternoon]
.
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
commutes
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
itinerate
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
mal de mer
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
passenger mile
طول راه مسافرت به حسب میل
astronautics
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
commuting
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
commuted
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
hold over
<idiom>
طولانی نگهداشتن
blue moon
مدت طولانی
longs
طولانی طویل
longest
طولانی طویل
periphrastically
بطور طولانی
gangling
طولانی و دراز
prolong
طولانی کردن
longer
طولانی طویل
long play
صفحه طولانی
as long as
بمدت طولانی
extend
طولانی تر کردن
telephoning
در یک مسافت طولانی
telephones
در یک مسافت طولانی
telephoned
در یک مسافت طولانی
telephone
در یک مسافت طولانی
prolongs
طولانی کردن
elongation
طولانی کردن
prolonging
طولانی کردن
extends
طولانی تر کردن
longed
طولانی طویل
extending
طولانی تر کردن
long-
طولانی طویل
long
طولانی طویل
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
slotting
سوراخ طولانی و باریک
long-drawn-out
بیش از اندازهی طولانی
slots
سوراخ طولانی و باریک
heatwaves
هوای گرم طولانی
slot
سوراخ طولانی و باریک
marathon
جلسه گروهی طولانی
prolegomenous
دارای مقدمه طولانی
marathons
جلسه گروهی طولانی
prolongation
طولانی کردن تطویل
protracted war
استراتژی نبرد طولانی
heatwave
هوای گرم طولانی
livelong
طولانی وخسته کننده
scroll
نوشته یافهرست طولانی
symphony
قطعه طولانی موسیقی
scrolls
نوشته یافهرست طولانی
degressive burning
سوختن طولانی خرج
lengthen
طولانی کردن کشیدن
gabfest
محاوره طولانی و مفصل
strip
ماده طولانی نازک
lengthened
طولانی کردن کشیدن
symphonies
قطعه طولانی موسیقی
lengthening
طولانی کردن کشیدن
lengthens
طولانی کردن کشیدن
long recoil
عقب نشینی طولانی
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
long tail liability
تعهد طولانی مدت
streamed
جریان طولانی داده سری
streams
جریان طولانی داده سری
swigging
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swigged
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swig
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
long distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
swigs
جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
T link
اتصال سریع و طولانی داده
swiped
حرکت جاروبی جرعه طولانی
long game
بازی با لزوم ضربههای طولانی
swiping
حرکت جاروبی جرعه طولانی
prolongate
طولانی کردن امتداد دادن
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
prolonger
تاخیر دهنده طولانی کننده
To live a long life .
عمر طولانی (زیاد ) کردن
trench
استحکامات خندقی شیار طولانی
trenches
استحکامات خندقی شیار طولانی
swipe
حرکت جاروبی جرعه طولانی
macrobiotics
دانش طولانی کردن عمر
stream
جریان طولانی داده سری
traveling fellowship
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
grand touring car
نوعی اتومبیل مسابقه مسافتهای طولانی
The outcome of the long struggle .
نتیجه این مبا رزه طولانی
to give a long recital of something
دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com