Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
English
Persian
churchills v to moscow
مسافرت چرچیل به مسکو
Other Matches
the big three
به چرچیل
Moscow
مسکو
the incidents of a journey
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
muscovite
اهل مسکو
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trips
مسافرت مسافرت کردن
trip
مسافرت مسافرت کردن
tripped
مسافرت مسافرت کردن
travel
مسافرت
journeying
مسافرت
journeyed
مسافرت
journey
مسافرت
journeys
مسافرت
locomotion
مسافرت
tours
مسافرت
tour
مسافرت
traveled
مسافرت
toured
مسافرت
travels
مسافرت
touring
مسافرت
hitchhike
مسافرت مفتی
dromomania
جنون مسافرت
peregrinations
مسافرت دور
visits
مسافرت معاینه
visit
مسافرت معاینه
visited
مسافرت معاینه
royal progress
مسافرت شاهانه
river trip
مسافرت رودخانه ای
walkabouts
مسافرت پیاده
walkabout
مسافرت پیاده
trip ticket
بلیط مسافرت
passports
اجازه مسافرت
passport
اجازه مسافرت
jaunt
مسافرت کوچک
jaunts
مسافرت کوچک
peregrination
مسافرت دور
To travel night and day .
شب وروز مسافرت کردن
campaigning
مسافرت درداخل کشور
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
package tour
مسافرت بسته بندی
sailed
مسافرت با قایق بادی
Get ready for the journey(trip)
برای مسافرت حاضر شو
sail
مسافرت با قایق بادی
campaigns
مسافرت درداخل کشور
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
campaign
مسافرت درداخل کشور
campaigned
مسافرت درداخل کشور
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
sailings
مسافرت با قایق بادی
camels
مسافرت کردن باشتر
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
port
مامن مبدا مسافرت
trial trip
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
camel
مسافرت کردن باشتر
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
foy
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
waybill
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
roadability
راهواری قابل مسافرت در جاده
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
riding
گردش و مسافرت لنگر گاه
astronautics
مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
commuting
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
commutes
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
itinerate
سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
commute
مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
I travel tomorrow
[afternoon]
.
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
mal de mer
سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
passenger mile
طول راه مسافرت به حسب میل
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test
ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
command sponsored dependent
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship
بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
travels
سفر کردن مسافرت کردن
travel
سفر کردن مسافرت کردن
traveled
سفر کردن مسافرت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com