Dictiornary-Farsi | مستعمره زدایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 113 (6 milliseconds)

English	Persian
decolonization	مستعمره زدایی


Other Matches

error trapping	اشتباه زدایی غلط زدایی
dehydroisomerization	همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
colonialist	مستعمره چی
colonies	مستعمره
colony	مستعمره
habitation	سکنی مستعمره
semicolonial	نیمه مستعمره
colonists	مستعمره نشین
colonist	مستعمره نشین
settlement	مشکن مستعمره
habitations	سکنی مستعمره
settlements	مشکن مستعمره
colonization	مستعمره کردن
colonizes	تشکیل مستعمره دادن
colonised	تشکیل مستعمره دادن
colonises	تشکیل مستعمره دادن
colonising	تشکیل مستعمره دادن
colonize	تشکیل مستعمره دادن
colonized	تشکیل مستعمره دادن
colonizing	تشکیل مستعمره دادن
ionian	وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
de icing	یخ زدایی
deglaciation	یخ زدایی
dehydration	اب زدایی
demagnetization	مغناطیس زدایی
desulphurizing	گوگرد زدایی
dehydrohalogenation	هیدروهالوژن زدایی
desulfurization	گوگرد زدایی
desensitization	حساسیت زدایی
desegregation	جدایی زدایی
desalting	نمک زدایی
desalination	نمک زدایی
depolarization	قطبش زدایی
deoxygenation	اکسیژن زدایی
demythologization	اسطوره زدایی
demodulation	تحمیل زدایی
deionization	یون زدایی
discoloration	رنگ زدایی
disinhibition	بازداری زدایی
accretion of silt	رسوب زدایی
stain removed	لکه زدایی
demystify	راز زدایی
demystifies	راز زدایی
demystified	راز زدایی
unconditioning	شرطی زدایی
trubleshoot	عیب زدایی
troubleshoot	عیب زدایی
demystifying	راز زدایی
peptization	لخته زدایی
mechanical de icing	یخ زدایی مکانیکی
dispergation	لخته زدایی
blanching	رنگ زدایی
sterilization	گند زدایی
deamination	امین زدایی
dealkylation	الکیل زدایی
de escalation	تشنج زدایی
debugging	اشکال زدایی
unlearning	یادگیری زدایی
descaling	پوسته زدایی
undoing	عمل زدایی
deforestation	جنگل زدایی
debugs	اشکال زدایی
decoloration	رنگ زدایی
debugged	اشکال زدایی
debug	اشکال زدایی
decentralization	مرکزیت زدایی
genocide	نژاد زدایی
debug aids	ابزاراشکال زدایی
detente	تشنج زدایی
decolorization	رنگ زدایی
decarboxylation	کربوکسیل زدایی
decarbonylation	کربونیل زدایی
deculturation	فرهنگ زدایی
degasify	گاز زدایی
dehumidification	رطوبت زدایی
desalinization	نمک زدایی
dehydrogenation	هیدروژن زدایی
decolourization	رنگ زدایی
the british common wealth of nation	انگلستان و ایرلند و ممالک وابسته ازاد و ممالک تحت الحمایه و مستعمره ان راگویند
desegregate	تفکیک زدایی کردن
desegregated	تفکیک زدایی کردن
desegregates	تفکیک زدایی کردن
pyrolytic dehydrogenation	هیدروژن زدایی تفکافتی
de-escalating	تشنج زدایی کردن
de-escalates	تشنج زدایی کردن
de-escalated	تشنج زدایی کردن
de-escalate	تشنج زدایی کردن
de escalate	تشنج زدایی کردن
bleaching	رنگ زدایی الیاف
desegregating	تفکیک زدایی کردن
defusing	تشنج زدایی کردن
defuses	تشنج زدایی کردن
bleaching powder	گرد رنگ زدایی
desulfurization unit	واحد گوگرد زدایی
debug aids	ادوات اشکال زدایی
debugging a program	اشکال زدایی یک برنامه
debugging aids	ادوات اشکال زدایی
debugging aids	وسائل اشکال زدایی
deskew	اریب زدایی کردن
demodulation	کشف تحمیل زدایی
acid depolarization	قطبش زدایی اسیدی
hydrodesulfurizing	گوگرد زدایی با هیدروژن
defused	تشنج زدایی کردن
defuse	تشنج زدایی کردن
debug	اشکال زدایی کردن
debugged	اشکال زدایی کردن
systematic desensitization	حساسیت زدایی منظم
debugs	اشکال زدایی کردن
program debugging	اشکال زدایی برنامه
demagnetization factor	ضریب مغناطیس زدایی
dehydrocyclization	حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
transversal	اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی