English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
arm's length مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
Other Matches
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
stand on one's own two feet <idiom> مستقل بودن
to stand by oneself مستقل بودن
duplication check بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
peered برابر بودن با
peer برابر بودن با
peering برابر بودن با
triples سه برابر چیزی بودن
tripling سه برابر چیزی بودن
tripled سه برابر چیزی بودن
triple سه برابر چیزی بودن
keep up with some one با کسی برابر بودن
equalled : برابر شدن با مساوی بودن
equals : برابر شدن با مساوی بودن
equal : برابر شدن با مساوی بودن
equaling : برابر شدن با مساوی بودن
equaled : برابر شدن با مساوی بودن
equalling : برابر شدن با مساوی بودن
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
Are there any houses for sale in these parts? این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
parallelling برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
triplicate سه برابر سه برابر کردن
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
absolute مستقل
freelance مستقل
exogenous مستقل
freeing مستقل
sovereign مستقل
stand alone مستقل
sovereigns مستقل
free-standing مستقل
mavericks مستقل
maverick مستقل
separate مستقل
separated مستقل
separates مستقل
absolutes مستقل
realty مستقل
independent مستقل
solos مستقل
autocratic مستقل
autonomic مستقل
free مستقل
landed a مستقل
frees مستقل
solo مستقل
freed مستقل
entity موسسه مستقل
device independence مستقل از دستگاه
context free مستقل از متن
individual units یکانهای مستقل
garrison house ساخلو مستقل
machine independent مستقل از ماشین
independent variable متغیر مستقل
independent state دولت مستقل
independent consultant مشاور مستقل
entities موجودیت مستقل
independent equations معادلات مستقل
separates یکان مستقل
entities موسسه مستقل
separated یکان مستقل
detached ستون مستقل
separate یکان مستقل
entity موجودیت مستقل
independency کشور مستقل
separate battery اتشبار مستقل
separate brigade تیپ مستقل
argument متغیر مستقل
separate company گروهان مستقل
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
autonomous operation عملیات مستقل
explanatory variable متغیر مستقل
autocracy حکومت مستقل
autonomous variable متغیر مستقل
absolutes مستقل استبدادی
arguments متغیر مستقل
autonomous consumption مصرف مستقل
stand alone computer کامپیوتر مستقل
a stand-alone company یک شرکت مستقل
self goverment حکومت مستقل
semi independent نیمه مستقل
single unit یکان مستقل
separate battalion گردان مستقل
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
computer independent language زبان مستقل کامپیوتری
monarchism اصول سلطنت مستقل
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
dependency کشور غیر مستقل
autonomous دارای زندگی مستقل
temperature independent paranagnetism پارامغناطیس گرما مستقل
dependent state دولت غیر مستقل
independent variable متغیر مستقل [ریاضی]
argument [of a function] متغیر مستقل [ریاضی]
separation مستقل شدن یکانها
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
separations مستقل شدن یکانها
dependencies کشور غیر مستقل
multicollinearity هم خطی بین متغیرهای مستقل
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
autonomous دارای حکومت مستقل داخلی
autonomous investment سرمایه مستقل از درامد ملی
autonomous دارای حکومت مستقل خودمختار
standalone سیستمی که مستقل کار میکند
monarchic مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
stand-alone <adj.> خود کفا [به تنهایی] [مستقل ]
pica سیستم عامل مستقل از ماشین
territoriality ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
territorialism ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
icca انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
argument [of a function] متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
orthogonal ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
dominion قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
independent association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planes یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planed یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planing یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
microcontroller ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
variable delivery pump پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
reentrant روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
libraries تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
library تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
module وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
modules وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
separate استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separates استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separated استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
equaling برابر
vs در برابر
versus در برابر
three fold سه برابر
symmetric برابر
he is twice the man he was دو برابر
one hundred times as many صد برابر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com