English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
English Persian
veil مستوریا پنهان کردن
veils مستوریا پنهان کردن
Other Matches
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
cover پنهان کردن
disguise پنهان کردن
cloak پنهان کردن
dissimulate پنهان کردن
shadows پنهان کردن
dissimulated پنهان کردن
shadowing پنهان کردن
shadowed پنهان کردن
eloign پنهان کردن
disguised پنهان کردن
cloaked پنهان کردن
secreting پنهان کردن
coverings پنهان کردن
secretes پنهان کردن
covers پنهان کردن
encrypt پنهان کردن
secreted پنهان کردن
disguising پنهان کردن
cloaks پنهان کردن
disguises پنهان کردن
cloaking پنهان کردن
dissimulates پنهان کردن
hide پنهان کردن
secrete پنهان کردن
conceals پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
caches پنهان کردن
closets پنهان کردن
mask پنهان کردن
closeting پنهان کردن
cache پنهان کردن
lay low <idiom> پنهان کردن
closeted پنهان کردن
dissimulating پنهان کردن
shadow پنهان کردن
hides پنهان کردن
masks پنهان کردن
closet پنهان کردن
conceal پنهان کردن
camouflage استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
pocket درجیب پنهان کردن
pockets درجیب پنهان کردن
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
embeds درزمین پنهان کردن
concealment پنهان کردن پوشاندن
occult از نظر پنهان کردن
embed درزمین پنهان کردن
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
camouflages پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption پنهان کردن نرم افزاری
camouflaged پنهان کردن وسایل جنگی
mask ماسک زدن پنهان کردن
becloud زیر ابر پنهان کردن
camouflage پنهان کردن وسایل جنگی
masks ماسک زدن پنهان کردن
camouflaging پنهان کردن وسایل جنگی
wraps لفافه دار کردن پنهان کردن
wrap لفافه دار کردن پنهان کردن
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
conceal پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
to keep back دفع کردن پنهان کردن
dissembled تدلیس کردن پنهان کردن
encryption رمزدار کردن پنهان کردن
secreted تراوش کردن پنهان کردن
dissemble تدلیس کردن پنهان کردن
secrete تراوش کردن پنهان کردن
dissembling تدلیس کردن پنهان کردن
secretes تراوش کردن پنهان کردن
secreting تراوش کردن پنهان کردن
dissembles تدلیس کردن پنهان کردن
scratchpad حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
ram cache RA پنهان
veiled پنهان
backdoor پنهان
cryptical پنهان
perdu or due پنهان
cryptically پنهان
occult پنهان
perdu پنهان
jackes پنهان
perdue پنهان
delitescent پنهان
benined the curtain پنهان
latent پنهان
cryptic پنهان
hidden line خط پنهان
abstruse پنهان
hugger mugger پنهان
burrowed پنهان شدن
latescent پنهان شونده
hickok belt پنهان شدن
hidden codes کدهای پنهان
hidden file فایل پنهان
to absent oneself پنهان شدن
hide پنهان شدن
concealment پنهان بودن
disguised unemployment بیکاری پنهان
disguised underemployment کم کاری پنهان
to be in hiding پنهان بودن
to be in hiding پنهان ماندن
burrows پنهان شدن
burrowing پنهان شدن
burrow پنهان شدن
booby trap پنهان تله
codes رمزهای پنهان
insconce پنهان شدن
booby-trap پنهان تله
booby-trapping پنهان تله
booby-traps پنهان تله
hidden پنهان کرده
i hid my self را پنهان کردم
surreptitious پنهان محرمانه
inapparent ناپیدا پنهان
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
to keep dark پنهان ماندن
booby-trapped پنهان تله
hidden inflation تورم پنهان
hidden line removal حذف خط پنهان
hides پنهان شدن
hidden objects اشیاء پنهان
hidden surface سطح پنهان
hidden unemployment بیکاری پنهان
hideousness پنهان بودن
to lie hid پنهان ماندن
Just between you and me. . . از شما چه پنهان …
fudge پنهان شدن
by end قصد پنهان
obreption پنهان روی
under cover <idiom> پنهان شدن
secretion پنهان سازی
furtive پنهان نهانی
concealed پنهان شده
fudged پنهان شدن
concealable پنهان کردنی
crypianalysis پنهان کاری
abscond پنهان شدن
absconding پنهان شدن
absconded پنهان شدن
cryptography پنهان شناسی
absconds پنهان شدن
fudging پنهان شدن
memory cache حافظه پنهان
fudges پنهان شدن
booby-trapped با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap با پنهان تله مجهزکردن
to keep secret پنهان داشتن راز
the criminals' lair پنهان گاه جنایتکاران
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
keep under one's hat <idiom> پنهان نگاه داشتن
booby trap با پنهان تله مجهزکردن
darkle در تاریکی پنهان شدن
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
booby-traps با پنهان تله مجهزکردن
obstructor پوشاننده پنهان کننده
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
murder will out خون نا حق پنهان نمینماند
secretive سری پنهان کار
occultly بطور پوشیده یا پنهان
hidden information اطلاعات پنهان کرده
ironies مسخره پنهان سازی
irony مسخره پنهان سازی
to lie or keep close پنهان بردن یاماندن
To do something on the sly (in secret). کاری را پنهان انجام دادن
hidden پنهان کرده شده پوشیده
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
hidden فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
oubiette زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
reveals نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveal نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com