English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English Persian
Intoxicated with pride . مست باده غرور
Other Matches
bibulous باده دوست باده نوش
prideless بی غرور
lordliness غرور
loftiness غرور
imperiousness غرور
hybris غرور
haughtiness غرور
consequentiality غرور
proud or hight stomach غرور
conceit غرور
vanity غرور
ruffe غرور
self glory غرور
supercilicusness غرور
big head غرور
windiness غرور
vainness غرور
turgidity غرور
tumidity غرور
hubris غرور
spiriting غرور
assumption غرور
spirit غرور
ruffs غرور
ruff غرور
big heads غرور
esprit غرور روحیه
proudly از روی غرور
conceited غرور استعاره
vainglory غرور فیس
proprietorial pride غرور ملاکی
bagginess غرور شلی
spirit de corps غرور نظامی
false pride غرور بیهوده
self sufficiency استغناء غرور
prided غرور تکبر
hauteur ارتفاع غرور
insolence توهین غرور
pride غرور تکبر
acne غرور جوانی
priding غرور تکبر
prides غرور تکبر
the juice of the grape باده
wines باده
wine باده
impetuosity of youth تندی یا غرور جوانی
talk big <idiom> با غرور حرف زدن
stomachy پراز باد غرور
oenology باده شناسی
oenologist باده شناس
oenomeeter باده سنج
oenomel باده انگبینی
vinous ماننده باده
to drink wine باده نوشیدن
quaffer باده گسار
wino باده پرست
vinosity باده گساری
vinous flavour مزه باده
rummer جام باده
wineshop باده فروشی
toper باده گسار
menad زن باده گسار
malt worm باده خور
maenad زن باده گسار
chalice جام باده
bacchant باده پرست
canned مست باده
guzzler باده خور
guzzler باده خوار
benders باده پرستی
bender باده پرستی
libertine باده گساروعیاش
libertines باده گساروعیاش
bacchvs رب النوع باده
chalices جام باده
swell باد غرور داشتن تورم
to put one's pride in one's p غرور را کنارگذاردن وبکارپست تن دردادن
swelled باد غرور داشتن تورم
swells باد غرور داشتن تورم
esprit de corps غرور نظامی روح یگانگی
self confidence اعتماد بنفس غرور بیجا
muscadine باده انگور مشک
wine bibber باده نوش میگسار
bacchantic وابسته به باده گساری
puncheon بشکه یاخمره باده
bacchus رب النوع شراب و باده
sherry cobbler باده سفیداشپانی بالیمووقندوغیره
bacchanalia جشن باده گساری
magnum بطری که دو باده در ان جای گیرد
toasted باده نوشی بسلامتی کسی
toasts باده نوشی بسلامتی کسی
toasting باده نوشی بسلامتی کسی
magnums بطری که دو باده در ان جای گیرد
pledge باده نوشی بسلامتی کسی
bacchanal الههء باده وباده پرستی
pledge بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledging باده نوشی بسلامتی کسی
barkeeper باده فروش صاحب میکده
barkeep باده فروش صاحب میکده
stum شیره انگور باده تازه
pledges بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledges باده نوشی بسلامتی کسی
pledged بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledging بسلامتی کسی باده نوشیدن
greybeard کوزه سنگی برای باده
pledged باده نوشی بسلامتی کسی
toast باده نوشی بسلامتی کسی
sangaree باده قرمز ادویه زده
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
bacchanalian وابسته به جشن باده گساری و شادمانی
supernaculum باده خوشگوارکه سزاوار تاته نوشیدن است
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
wine cooper کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
poms یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
pom یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
ithyphallic وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
wine does not a with me شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller میفروش باده فروش شراب فروش خمار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com