Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (40 milliseconds)
English
Persian
jam
مسدود کردن پارازیت
jammed
مسدود کردن پارازیت
jams
مسدود کردن پارازیت
Other Matches
electronic jamming
تولید پارازیت در دستگاههای الکترونیک پخش پارازیت الکترونیکی
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
jamming
پارازیت پخش کردن
jam
پخش پارازیت کردن در مدار
jams
پخش پارازیت کردن در مدار
jammed
پخش پارازیت کردن در مدار
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
obstructing
مسدود کردن
closer
مسدود کردن
shut off
مسدود کردن
oppilate
مسدود کردن
forecloses
مسدود کردن
obtruate
مسدود کردن
freeze
مسدود کردن
freezes
مسدود کردن
close
مسدود کردن
obstruct
مسدود کردن
blocking
مسدود کردن
obstructed
مسدود کردن
closest
مسدود کردن
obturate
مسدود کردن
closes
مسدود کردن
occlude
مسدود کردن
foreclosing
مسدود کردن
obstructs
مسدود کردن
foreclose
مسدود کردن
choke
مسدود کردن
dam
مسدود کردن
blockade
مسدود کردن
blockades
مسدود کردن
blockading
مسدود کردن
ligate
مسدود کردن رگ
blockaded
مسدود کردن
choked
مسدود کردن
dams
مسدود کردن
damming
مسدود کردن
dammed
مسدود کردن
foreclosed
مسدود کردن
chokes
مسدود کردن
barricading
مانع مسدود کردن
barricades
مانع مسدود کردن
barricaded
مانع مسدود کردن
to block a passage
مسدود کردن یک راه
barricade
مانع مسدود کردن
to clog up pores
مسدود کردن منافذ
block
بستن مسدود کردن
blocks
بستن مسدود کردن
blocked
بستن مسدود کردن
preclude
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluded
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precludes
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
precluding
مانع جلو راه ایجاد کردن مسدود کردن
to block and bleed
[valve]
مسدود کردن و تخلیه کردن
[دریچه]
[مهندسی]
tar down
بتونه مالی کردن مسدود کردن سوراخها
bulid up
با سنگ یا اجر مسدود کردن روکش کردن
to bar apatn
بستن و مسدود کردن راه
chokes
ساسات کاربراتور مسدود کردن
calker
مسدود کردن نعل زدن
to close airspace
مسدود کردن فضای هوایی
choked
ساسات کاربراتور مسدود کردن
choking
مسدود کردن از حرکت بازداشتن
To block the escape routes.
راههای فرار را مسدود کردن
choke
ساسات کاربراتور مسدود کردن
to occlude
بستن
[جلو چیزی راگرفتن ]
[مسدود کردن]
to bar somebody from something
[doing something]
مسدود کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
blocking
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
cluttered
پارازیت
background noise
پارازیت
block
پارازیت
noise
پارازیت
clutters
پارازیت
disturbances
پارازیت
line noise
پارازیت خط
noises
پارازیت
clutter
پارازیت
blooper
پارازیت
parastite
پارازیت
blocked
پارازیت
disturbance
پارازیت
blocks
پارازیت
interference filter
صافی پارازیت
jamming transmitter
فرستنده پارازیت
debugs
گرفتن پارازیت
atmospherics
پارازیت جوی
debug
گرفتن پارازیت
debugged
گرفتن پارازیت
static interference
پارازیت جوی
interefernce factor
ضریب پارازیت
noise transmitter
فرستنده پارازیت
magnetic disturbance
پارازیت مغناطیسی
clutter
پارازیت اتمسفری
electronic jamming
پخش پارازیت
radio interference
پارازیت رادیویی
cluttered
پارازیت اتمسفری
noise suppression
پارازیت گیری
clutters
پارازیت اتمسفری
noise level
سطح پارازیت
anti hum condenser
خازن ضد پارازیت
atmospheric interference
پارازیت جوی
inductive disturbance
پارازیت القائی
intensity of noise
شدت پارازیت
input noise
پارازیت ورودی
disturbing current
جریان پارازیت
interference vcoltage
ولتاژ پارازیت
grid noise
پارازیت شبکه
sferics
پارازیت جوی
jam
پارازیت دادن
jammed
پارازیت دادن
jamming
پارازیت فرستادن
jams
پارازیت دادن
jamming
تولید پارازیت
jamming
پخش پارازیت
interference generator
مولد پارازیت
distubing voltage
ولتاژ پارازیت
input noise
پارازیت اولیه
interference level
سطح پارازیت
interference limiter
محدودکننده پارازیت
interference power
توان پارازیت
interference voltage meter
ولتمتر پارازیت
induced noise
پارازیت القاء شده
snowy picture
صفحه نمایش پر از پارازیت
man made static
پارازیت غیر جوی
interference inverter
دیود پارازیت گیر
parasites
صدای مزاحم پارازیت
suppression capacitor
خازن پارازیت گیر
parasite
صدای مزاحم پارازیت
input noise voltage
ولتاژ پارازیت اولیه
mush
صدای مزاحم پارازیت
rejector
دافع دستگاه دفع پارازیت
sweep jamming
امواج سیار پارازیت رادیویی
rejecter
دافع دستگاه دفع پارازیت
noises
صدا راه انداختن پارازیت
noise
صدا راه انداختن پارازیت
blocked opening
در مسدود
barred
مسدود
shut
مسدود
shuts
مسدود
shutting
مسدود
closed
مسدود
crossed cheque
چک مسدود
unstuck
نا مسدود
picture noise
پارازیت روی تمام صفحه نمایش
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
hash
پارازیت تصویر روی یک صفحه نمایش
blocks
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
repeater jammer
دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
blocked
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
plug weld
جوش مسدود
blind hole
سوراخ مسدود
disabled
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
plug welding
جوشکاری مسدود
frozen assets
دارائیهای مسدود
closed subroutine
زیرروال مسدود
locked
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed loop
حلقه مسدود
closed meeting
نشست مسدود
obstructive
مسدود کننده
close aneal
گداختن مسدود
ballonet
اطاقک مسدود
blocked
[with objects]
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
barred
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
blocked cuurency
پول مسدود
barricaded
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
blocked
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed
<adj.>
<past-p.>
مسدود شده
closed conference
نشست مسدود
obturator
ماهیچه مسدود
snowing
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snow
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snows
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snowed
پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
close aneal
باز پختن مسدود
adobe shooting
خرج گذاری مسدود
The roads are obstructed.
جاده ها مسدود هستند.
bell type annealing furnace
کوره التهابی نوع مسدود
check valve
سوپاپ یا دریچه مسدود کننده
music
در رهگیری هوایی به معنی پخش پارازیت دردستگاههای الکترونیکی است
gas cycle reactor
راکتور با مدار گردش گازی مسدود
embolus
جسم مسدود کننده جریان خون
rope chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
The rain gutter is blocked up with leaves.
برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
problem child
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
to get clogged
مسدود شدن
[بسته شدن ]
[متراکم وانباشته شدن]
clogged ink jet nozzles
اشکالی که در یک چاپگر پرتاب مرکبی پیش می اید و مربوط به زمانی است که مرکب باهوا تماس پیدا کرده و خشک میشود که در اینصورت درداخل و اطراف دهانک جمع شده و باعث مسدود شدن سیستم میشود
barred spiral galaxy
کهکشان مارپیچی مسدود کهکشان مارپیچی میله دار
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com