English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
delay arming مسلح کننده تاخیری
Other Matches
delay equalizer متعادل کننده تاخیری
delayed contact چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
delay line storage یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
dormant عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
arming vane پروانه مسلح کننده
arming system دستگاه مسلح کننده
arming system سیستم مسلح کننده
arming wire سیم مسلح کننده
actuator دستگاه مسلح کننده
delayed action وسیله با عمل تاخیری تاخیری
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
retardative تاخیری
retardatory تاخیری
delay line خط تاخیری
dilatory تاخیری
delaying action عمل تاخیری
delay fuze ماسوره تاخیری
time-lag fuse فیوز تاخیری
fuze delay ماسوره تاخیری
sonic delay line خط تاخیری صوتی
delay position موضع تاخیری
delay عملیات تاخیری
delaying عملیات تاخیری
delays عملیات تاخیری
delay line register ثبات با خط تاخیری
delayed action با ماسوره تاخیری
delay distortion اعوجاج تاخیری
delay element عنصر تاخیری
retarding effect اثر تاخیری
time delay relay رله تاخیری
mercury delay line خط تاخیری جیوهای
delay action fuse فیوز تاخیری
delay action عملیات تاخیری
nickel celay line خط تاخیری نیکلی
delaying action عملیات تاخیری
lagging current شدت تاخیری
dormant وسیله تاخیری
delay arming مکانیسم تاخیری
delay action voltage ولتاژ تاخیری
delay action عمل تاخیری
delayed elastic response واکنش ارتجاعی تاخیری
magnetic creeping اثر تاخیری مغناطیسی
magnetic aftereffect اثر تاخیری مغناطیسی
soluble washer ضامن تاخیری مین دریایی
delay position موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
sit on a lead بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
flat مسلح
ripest مسلح
armed مسلح
riper مسلح
mailed مسلح
armor bearer مسلح
reinforced مسلح
ripe مسلح
armoured مسلح
in arms مسلح
weaponed مسلح
flattest مسلح
to carry a weapon مسلح بودن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
arm مسلح کردن
forces مسلح کردن
forcing مسلح کردن
service component نیروی مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
banditry سرقت مسلح
weapon مسلح کردن
armed peace صلح مسلح
armored cable کابل مسلح
armed to the teeth کاملا` مسلح
armement مسلح کردن
weapons مسلح شده
armed mine مین مسلح
ferroconcrete بتون مسلح
ripest مسلح شدن
armed forces نیروهای مسلح
reinforced concrete بتن مسلح
to take up arms مسلح شدن
gunship هلیکوپتر مسلح
reinforced concrete بتون مسلح
armed ammunition مهمات مسلح
armed مسلح شده
unarmed غیر مسلح
armed guard گارد مسلح
weapon مسلح شده
pistoleer مسلح به طپانچه
force مسلح کردن
cock مسلح کردن
weapons مسلح کردن
cocking مسلح کردن
cocks مسلح کردن
bandits سارق مسلح
services نیروهای مسلح
activated mine مین مسلح
ripe مسلح شدن
privateer کشتی مسلح
riper مسلح شدن
enarm مسلح کردن
mailed fist نیروی مسلح
equips مسلح کردن
equipping مسلح کردن
bandit سارق مسلح
poised mine مین مسلح
reinforced coating اندود مسلح
reinforced coat اندود مسلح
reinforce مسلح کردن
ice crete بتون مسلح
arming مسلح کردن
reinforces مسلح کردن
arming مسلح شدن
reenforce مسلح کردن
equip مسلح کردن
heavily armed کاملا مسلح
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
actuate مسلح کردن مین
armed mine مین مسلح شده
gun moll معشوقه دزد مسلح
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
forearms از پیش مسلح کردن
forearm از پیش مسلح کردن
disarmament غیر مسلح کردن
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
deactivating غیر مسلح کردن
deactivates غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
deactivate غیر مسلح کردن
unarm غیر مسلح کردن
actuated mine مین مسلح شده
arming delay تاخیر در مسلح شدن
sword arm دست مسلح شمشیرباز
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
disarm غیر مسلح کردن
arming range برد مسلح شدن
up in arms مسلح واماده جنگ
disarmed غیر مسلح کردن
disarms غیر مسلح کردن
rearmament دوباره مسلح شدن
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
fitted mine مین مسلح اماده به کار
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
joint مشترک بین نیروهای مسلح
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
delayed opening سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com