Dictiornary-Farsi | مسلسل دستی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
submachinegun	مسلسل دستی
tommy gun	مسلسل دستی
sub-machine gun	مسلسل دستی
sub-machine guns	مسلسل دستی


Other Matches

machine gun	به مسلسل بستن مسلسل
machine guns	به مسلسل بستن مسلسل
manual	دستور رزمی دستی سیستم دستی
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply	اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
catenary	مسلسل
reels	مسلسل
reeling	مسلسل
unceasing	مسلسل
reeled	مسلسل
catenulate	مسلسل
uninterrupted	مسلسل
machine gun	مسلسل
machine guns	مسلسل
sorites	مسلسل
running hand	خط مسلسل
reel	مسلسل
catenation	مسلسل
serial	مسلسل
mitrailleuse	مسلسل
serials	مسلسل
machine gunner	مسلسل چی
serializes	مسلسل کردن
serialized	مسلسل کردن
serialize	مسلسل کردن
in series	بطور مسلسل
serialised	مسلسل کردن
serialises	مسلسل کردن
serializing	مسلسل کردن
successive	متوالی مسلسل
machine guns	به مسلسل بستن
unbroke	مسلسل ناشکسته
machine gun	به مسلسل بستن
rafale	رگبار مسلسل
lewis gun	یکجور مسلسل
cyclic	مسلسل رگبار
serialising	مسلسل کردن
serially	بطور مسلسل
seriatim	بطور مسلسل
continued propotion	تناسب مسلسل
unbroken	مسلسل ناشکسته
soritical	مبنی برقیام مسلسل
skate mount	رینگ و پایه مسلسل
pom-poms	مسلسل خودکار دورزن
pom-pom	مسلسل خودکار دورزن
race ring	رینگ و پایه مسلسل
peal	صدای مسلسل غوغا
pealed	صدای مسلسل غوغا
pealing	صدای مسلسل غوغا
peals	صدای مسلسل غوغا
suite	رشته مسلسل اپارتمان
continuum	رشته مسلسل تسلسل
suites	رشته مسلسل اپارتمان
sten	مسلسل سبک 9 میلمتری انگلیسی
pill box	خانه کوچک اشیان مسلسل
In chronological order.	بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
tract	داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
tracts	داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
pom pom	مسلسل خود کار02 تا 04میلیمتری
skate mount	پایه دوار مسلسل روی خودرو
panoramically	بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
seriate	دارای تسلسل یاشماره ترتیب مسلسل
twittering	صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
chain react	دچار واکنشهای مسلسل وزنجیری شدن
twittered	صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
unilinear	دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
twitter	صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
catenate	چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
twitters	صداهای مسلسل ومتناوب ایجاد کردن
strafing	به مسلسل بستن هدفهای زمینی به وسیله هواپیما
strafed	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
nordenfelt	یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
strafe	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafes	با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
accession number	نمره مسلسل کتابی که به کتب کتابخانه افزوده میشود
pantoscope	دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
panoramic camera	دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
hand made	دستی
levorotation	چپ دستی
hand held	دستی
single-handed	یک دستی
bellows	دم دستی
left handedness	چپ دستی
manual	دستی
handmade	دستی
portable	دستی
handier	دستی
handiest	دستی
handy	دستی
ready use	دم دستی
palmar	کف دستی
three handed	سه دستی
hand crane	جرثقیل دستی
hand receipt	رسید دستی
fly bill	اگهی دستی
hand reamer	کوبه دستی
handhold	گیره دستی
hand roller	غلطک دستی
hand tool	ابزار دستی
fly bill	اعلان دستی
hand saw	اره دستی
eye glass	عینک دستی
hand vise	گیره دستی
hand wheel	چرخ دستی
handbell	زنگ دستی
hand organ	ارگ دستی
fly sheet	اعلانات دستی
alggardness	کند دستی
hand cable winch	جراثقال دستی
hand power winch	جراثقال دستی
hand cart	ارابه دستی
hand cart	چرخ دستی
hand torch	مشعل دستی
hand compaction	توپرسازی دستی
hand compaction	تراکم دستی
hand crane	بارانگیز دستی
portable drill	مته دستی
hand brake	ترمز دستی
hand augger	مته دستی
hand operated chuck	سه نظام دستی
hand molding shop	قالبریزی دستی
hand molding	قالبریزی دستی
hand mill	اسیاب دستی
foozle	خام دستی
hand lade	پاتیل دستی
hand held computer	کامپیوتر دستی
gaucherie	خام دستی
go devil	ارابه دستی
hand grenade	نارنجک دستی
hand drill	مته دستی
handlist	فهرست دستی
handbags	کیف دستی
handbag	کیف دستی
tin snips	قیچی دستی
staff gauge	اشل دستی
side board	میز دم دستی
right handedness	راست دستی
quern	اسیاب دستی
post hole auger	مته دستی
portable weir	سرریز دستی
portable receiver	رادیوی دستی
portable instrument	سنجه دستی
hang-gliding	گلایدر دستی
stick shift	دندهی دستی
stick shifts	دندهی دستی
hand knot	گره دستی
trial balloon <idiom>	یک دستی زدن
manual focusing knob	دکمهزوم دستی
egg beater	همزن دستی
sub-machine guns	تیربار دستی
sub-machine gun	تیربار دستی
hand lever	اهرم دستی
paving beetle	تخماق دستی
nimble fingers	چابک دستی
manual cutout	افتامات دستی
manual controller	نافم دستی
manual control	کنترل دستی
manual adjustment	تنطیم دستی
made ground	خاک دستی
long bow	کمان دستی
line hand	دستی که نخ را می کشد
light fingers	چابک دستی
handwork	دستی دستکاری
push cart	چرخ دستی
handwheel	چرخ دستی
manual exchange	مرکز دستی
manual input	ورودی دستی
nattiness	زبر دستی
mill file	سوهان دستی
manula shifting	اتصال دستی
manual skills	مهارتهای دستی
manual skill	مهارت دستی
manual ringing	زنگ دستی
manual pinion shift	استارت دستی
manual override	القای دستی
manual operation	عملیات دستی
manual operation	عمل دستی
manual labour	امضای دستی
handsaw	اره دستی
adeptness	زبر دستی
smack	کف دستی زدن
smacked	کف دستی زدن
clumsiness	خام دستی
smacks	کف دستی زدن
manually	بصورت دستی
pushcarts	ارابه دستی
pushcart	ارابه دستی
Jim Crow	ریل خم کن دستی
handbills	اگهی دستی
gimlet	مته دستی
adeptly	زبر دستی
concertinas	ارغنون دستی
concertinaing	ارغنون دستی
concertinaed	ارغنون دستی
concertina	ارغنون دستی
handbill	اگهی دستی
guns	تلمبه دستی
gun	تلمبه دستی
gimlets	مته دستی
handicrafts	صنایع دستی