Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 40 (4 milliseconds)
English	Persian
thalassocrat	مسلط بردریا
Other Matches
predominant	مسلط
prevailed	مسلط
prevail	مسلط
dominant	مسلط
commanding	مسلط
hegemonic	مسلط
prevails	مسلط
overruling	مسلط
preponderant	مسلط
predominate	مسلط بودن
predominated	مسلط بودن
predominates	مسلط بودن
predominating	مسلط بودن
regnant	حکمفرما مسلط
over rule	مسلط شدن
holding company	کمپانی مسلط
come over	مسلط شدن بر
hagride	مسلط شدن بر
overrule	مسلط شدن بر
sovereign	حاکم مسلط
sovereigns	حاکم مسلط
overrules	مسلط شدن بر
overruled	مسلط شدن بر
dominant firm	واحد تجارتی مسلط
He is fluent in Mandarin.	او به زبان چینی مسلط است.
to wear breeches	بر شوهر خود مسلط بودن
He is fluent in Chinese.	او به زبان چینی مسلط است.
overlook	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overshadowed	مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadow	مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadowing	مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overshadows	مسلط شدن بر تحت الشعاع قرار دادن
overlooks	مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
To be on top of ones job .	بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
rides	مسلط شدن سوار شدن بر
ride	مسلط شدن سوار شدن بر
take over	مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com