English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
humanism مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
Other Matches
humanism نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
humanitarianism مسلک بشر دوستی
idealism خیال پرستی مسلک اصالت تصور
animalism نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
onomasticon فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
belles letters ادبیات
literature ادبیات
belles lettres ادبیات
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
erotica ادبیات عاشقانه
letters کاغذ ادبیات
literary history تاریخ ادبیات
letter کاغذ ادبیات
hagiology ادبیات مقدس
classical وابسته به ادبیات باستانی
literary ادیب وابسته به ادبیات
classicize درزمره ادبیات باستانی
sinology مطالعه ادبیات ورسوم چین
classicality مطابقت با ادبیات وصنایع باستانی
predicate گزاره [در دستور زبان] [ادبیات]
nothingarian بی مسلک
sects مسلک
bad principled بد مسلک
method مسلک
methods مسلک
of same principle هم مسلک
principle مسلک
ideology مسلک
unprincipled بی مسلک
coleague in a party هم مسلک
ideologies مسلک
sect مسلک
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
schism مسلک انشعابی
old hat قدیمی مسلک
unreconstructed قدیمی مسلک
heresies مسلک خاص
fuddy-duddies قدیمی مسلک
heresy مسلک خاص
policies مسلک سیاست
coteries گروه هم مسلک
coterie گروه هم مسلک
square toed قدیمی مسلک
fuddy-duddy قدیمی مسلک
uptight قدیمی مسلک
schisms مسلک انشعابی
policy مسلک سیاست
post classical در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
Edwardian ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
dodoes آدم قدیمی مسلک
dodos آدم قدیمی مسلک
slow coach ادم قدیمی مسلک
dodo آدم قدیمی مسلک
romanize کاتولیک مسلک کردن
fud ادم قدیمی مسلک
passe کهنه مسلک گذشته
turncoat کسی که تغییر مسلک بدهد
snollygoster ادم زیرک ولی بی مسلک
fustier کفک زده قدیمی مسلک
tergiversate از مسلک خود دست کشیدن
fogyish مانع پیشرفت قدیمی مسلک
fustiest کفک زده قدیمی مسلک
fusty کفک زده قدیمی مسلک
turncoats کسی که تغییر مسلک بدهد
humanist دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
delphine classics چاپ ادبیات باستانی لاتین که برای پسر مهتر لوئی چهاردهم درست شد
togetherness دوستی
philogyny زن دوستی
friendship دوستی
friendships دوستی
uxoriousness زن دوستی
sodality دوستی
fellowship دوستی
brotherliness دوستی
peace دوستی
fellowships دوستی
under cover of frind ship بعنوان دوستی
negrophilism دوستی بازنگیان
protestation of frienship ادعای دوستی
professed love دوستی زبانی
negrophilism سیاه دوستی
wanderlust اوارگی دوستی
philoprogenitiveness بچه دوستی
paternal love دوستی پدرانه
altruism نوع دوستی
ophilia مار دوستی
brotherly ازروی دوستی
taphophilia گور دوستی
philanthropy بشر دوستی
ties of friendship قیودیاعلاقه دوستی
humanitarianism بشر دوستی
algophilia درد دوستی
ritualism تشریفات دوستی
self love خود دوستی
love feast عید دوستی
motherly love دوستی مادرانه
fraternal love دوستی برادری
fraternization دوستی کردن
the utmost love منتهای دوستی
excessive love دوستی زیاد
lastering friendship دوستی پا بر جا یا ثابت
kiss of death دوستی خاله خرسه
to make friends with anyone با کسی اشنایی یا دوستی
electrophilic attack حمله الکترون دوستی
ties of friendship انچه دوستی اقتضامیکند
philosophically ازراه حکمت دوستی
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! معنی دوستی را هم فهمیدیم
fawn افهار دوستی کردن
fawned افهار دوستی کردن
The bonds of friendship (affection). رشته دوستی والفت
bibliomania جنون کتاب دوستی
breach of friendship بهم زدن دوستی
humanitarianism فلسفه همنوع دوستی
cozy up to (someone) <idiom> باکسی دوستی برقرارکردن
endearing از روی دوستی و محبت
patriotically از روی میهن دوستی
sportsmanship ورزش دوستی مردانگی
fawns افهار دوستی کردن
liquorish حاکی ازنوشابه دوستی
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
gregariously از روی جمعیت دوستی
algolagnia درد دوستی جنسی
nucleophilic aromatic substitution استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
electrophilic aromatic substitution استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
He did it out of friendship. ازروی دوستی اینکار راکرد
i reckon اطمینان به دوستی کسی داشتن
theocentricity توجه بخدا خدا دوستی
theocentrism توجه بخدا خدا دوستی
He came under the guise of friend ship . درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
they are sworn frends با هم پیمان دوستی بسته اند
lowbrow بی فرهنگ
lexicon فرهنگ
lexicons فرهنگ
kultur فرهنگ
cultures فرهنگ
culturing فرهنگ
culture فرهنگ
dictionary فرهنگ
dictionaries فرهنگ
i reckon روی دوستی کسی حساب کردن
haunts دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
haunt دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
to interrupt a friendship رشته دوستی را با کسی پاره کردن
wanderlust علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
they are sworn frends بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
vocabulary فرهنگ لغات
gazetteer فرهنگ جغرافیایی
an a to a dictionary ضمیمه فرهنگ
folklore فرهنگ قومی
Arabic فرهنگ عربی
acculturation فرهنگ پذیری
gradus فرهنگ عروضی
acculturate فرهنگ پذیرفتن
educative فرهنگ بخش
rhyming dictionary فرهنگ قوافی
abclution فرهنگ ناپذیری
vocabularies فرهنگ لغات
lexicography فرهنگ نویسی
graecism فرهنگ یونانی
thesauruses فرهنگ جامع
class culture فرهنگ طبقهای
dictionaries فرهنگ لغات
dictionary فرهنگ لغات
subcultures خرده فرهنگ
thesaurus فرهنگ جامع
subculture خرده فرهنگ
subculture فرهنگ فرعی
subcultures فرهنگ فرعی
urbiculture شهر فرهنگ
data dictionary فرهنگ داده ها
walking dictionary فرهنگ متحرک
deculturation فرهنگ زدایی
deculturation فرهنگ باختگی
enculturation فرهنگ اموزی
encyclopaedia فرهنگ جامع
ministry education وزارت فرهنگ
word book فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] فرهنگ لغات
wordbook فرهنگ لغات
glossary فرهنگ لغات
dictionary فرهنگ لغات
etymologicon فرهنگ مشتقات
iranism فرهنگ ایرانی
national culture فرهنگ ملی
armenian فرهنگ ارمنی
ministry of education وزارت فرهنگ
philogyny زن پرستی
fetishist بت پرستی
idolism بت پرستی
heathenishness بت پرستی
gyniolatry زن پرستی
gentilism بت پرستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com