English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
ergotism مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
Other Matches
sepsis مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
toxicosis بیماری ناشی از خوردن زهر ایجاد مسمومیت
click صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicks صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
ergot of rye سگاله
ergot سگاله مرض
ergotine ماده اصلی سگاله
ergotize سگاله زده کردن
saperaemia مسمومیت
intoxication مسمومیت
poisoning مسمومیت
venenation مسمومیت
detoxification دفع مسمومیت
alcoholic intoxication مسمومیت الکلی
toxemia مسمومیت خونی
leadpoisoning مسمومیت از سرب
cocainism مسمومیت ازکوکایین
toxaemia مسمومیت خون
saturnism مسمومیت از سرب
chloralism مسمومیت ازکلورال
blood poisoning مسمومیت خون
plumbism مسمومیت در اثر سرب
detoxify رفع کردن مسمومیت
bad blood مسمومیت خون دراثرعصبانیت
botulism مسمومیت غذایی حاد
acute alcoholic intoxication مسمومیت حاد الکلی
toxic epilepsy حمله در نتیجه مسمومیت
detoxification مرتفع شدن حالت مسمومیت
strychninism مسمومیت مزمن در اثراستعمال ممتد استرکنین
phosphorism مسمومیت در اثر فسفر تشعشع فسفری
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
advantages accruning from مزایای حاصله
assessments تعیین نتایج حاصله
feed back بکارگیری اطلاعات حاصله
assessment تعیین نتایج حاصله
elbow grease نیروی حاصله از کاردستی
emblements منافع حاصله از زمین
ration strenght انرژی حاصله از جیره
gas form natrural gas بنزین حاصله از گاز طبیعی
fleshment خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
gulp صدای حاصله از عمل بلع
bombing errors اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
coriolis effect اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulped صدای حاصله از عمل بلع
gulps صدای حاصله از عمل بلع
gulping صدای حاصله از عمل بلع
emblements منافع حاصله اززمین مزروعی
solunar حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
spirochetosis ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
windchill سرمای حاصله از وزش باد تبرید
working asset سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
thermojet نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
scumble نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
flash burns سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
capitalized value درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
flash burn سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
craters دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
yaws بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesions زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
crater دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
hypervitaminosis ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
lesion زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
tumbles غلت خوردن معلق خوردن
tumbled غلت خوردن معلق خوردن
tripped لغزش خوردن سکندری خوردن
trip لغزش خوردن سکندری خوردن
trips لغزش خوردن سکندری خوردن
tumble غلت خوردن معلق خوردن
competitive price قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
phenology مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
jet propulsion نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
grog دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
profits a prendre درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
plow back عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
solipsism فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
to drink wine می خوردن شراب خوردن
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
bump ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
spermatid سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
fission to yield ratio توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
glided سر خوردن
eroding خوردن
trundle غل خوردن
glide سر خوردن
to go with خوردن به
buckled تا خوردن
erodes خوردن
trundling غل خوردن
budge جم خوردن
trundled غل خوردن
budged جم خوردن
polish off خوردن
budging جم خوردن
budges جم خوردن
to get outside of خوردن
hurtles خوردن
glides سر خوردن
buckles تا خوردن
trundles غل خوردن
eroded خوردن
erode خوردن
abut خوردن
abutted خوردن
hurtle خوردن
grubbed خوردن
grub خوردن
To be crossed out ( eliminated , omitted ) . خط خوردن
hurtled خوردن
hurtling خوردن
eating خوردن
to eat into خوردن
slid سر خوردن
eats خوردن
abuts خوردن
to break ones fast خوردن
to fall aboard خوردن
stirs جم خوردن
stirrings جم خوردن
stirred جم خوردن
to makea meal of خوردن
to overfeed oneself پر خوردن
to overload stomach پر خوردن
stir جم خوردن
to drink water اب خوردن
to run a خوردن
gliding سر خوردن
to swear by all that is sacred خوردن
eat خوردن
cares غم خوردن
gluts پر خوردن
sampled خوردن
knock against خوردن به
butt خوردن
corroding خوردن
butted خوردن
butts خوردن
cared غم خوردن
gluttonize پر خوردن
gormandize پر خوردن
grubs خوردن
care غم خوردن
hit خوردن
buckle تا خوردن
look back سر خوردن
corrodes خوردن
hitting خوردن
corroded خوردن
corrode خوردن
manducate و خوردن
occlude خوردن
lap vt خوردن به
glut پر خوردن
sample خوردن
feeds خوردن
hits خوردن
feed خوردن
baet خوردن
lamented تاسف خوردن
oscillate تاب خوردن
lament تاسف خوردن
coaptation بهم خوردن
beguiled فریب خوردن
quake تکان خوردن
oscillates تاب خوردن
oscillated تاب خوردن
beguiles فریب خوردن
lamenting تاسف خوردن
dish out در بشقاب خوردن
grudge غبطه خوردن بر
grudged غبطه خوردن بر
to be defected شکست خوردن
to be of avail بدرد خوردن
to break ones fast ناشتایی خوردن
stragger تلوتلو خوردن
grudges غبطه خوردن بر
comestible قابل خوردن
frounce چین خوردن
to break rank بهم خوردن
corrugate چین خوردن
collission بهم خوردن
to drink to the lees دردش را هم خوردن
laments تاسف خوردن
to come under the hammer چوب خوردن
devoured حریصانه خوردن
gobble حریصانه خوردن
chaw غذا خوردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com