Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (7 milliseconds)
English
Persian
money
مسکوک ثروت
Other Matches
silver spoon
ثروت موروثی دارای ثروت موروثی ثروتمند
coin
مسکوک
coined
مسکوک
coins
مسکوک
numismatic
مسکوک شناسی
brummagem
مسکوک فلزی
metallic currency
پول مسکوک
twopence
مسکوک دوپنسی
coinage metals
فلزات مسکوک
sixpenny bit
مسکوک شش پنسی
dimes
مسکوک ده سنتی
dime
مسکوک ده سنتی
specie
پول مسکوک
pfennig
مسکوک مسی المانی
peso
مسکوک امریکای جنوبی
ducat
مسکوک طلای قدیمی
pounding
واحد مسکوک طلای انگلیسی
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
pound
واحد مسکوک طلای انگلیسی
gold bullion standard
پایه طلای غیر مسکوک
pounds
واحد مسکوک طلای انگلیسی
krone
مسکوک نقره دانمارک و نروژ
metallist
طرفدارپول فلزی یا مسکوک کارگرفلزات
coinage
طبقه بندی بهای مسکوک
pounded
واحد مسکوک طلای انگلیسی
denier
نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
sou
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
krona
مسکوک ایسلند و سوئد معادل 6202/0 دلار
fortune
ثروت
fortunes
ثروت
wealth
ثروت
riches
ثروت
moneybags
ثروت
warison
ثروت
national wealth
ثروت ملی
economic wealth
ثروت اقتصادی
wealth tax
مالیات بر ثروت
wealth of nations
ثروت ملل
social wealth
ثروت اجتماعی
purse proud
مغرور از ثروت
plutonomy
علم ثروت
wealth effect
اثر ثروت
wealth creation
ایجاد ثروت
mammonism
ثروت پرستی
plutology
ثروت شناسی
net wealth
ثروت خالص
plutolatry
ثروت پرستی
mammon
ممونا ثروت
affluence
فراوانی ثروت
weal
ثروت دارایی
treasuring
ثروت جواهر
treasures
ثروت جواهر
treasured
ثروت جواهر
treasure
ثروت جواهر
commonwealths
ثروت عمومی
commonwealth
ثروت عمومی
political economy
علم ثروت
worth
سزاوار ثروت
fortune
دارایی ثروت
riches
ثروت زیاد
fortunes
دارایی ثروت
weals
ثروت دارایی
bonanza
ثروت باداورده
dismal science
علم ثروت
distribution of wealth
توزیع ثروت
windfall
ثروت باداورده
windfalls
ثروت باداورده
bonanzas
ثروت باداورده
wealth distribution
توزیع ثروت
possession
ثروت ید تسلط
patrimonies
ثروت موروثی میراث
redistribution of wealth
توزیع دوباره ثروت
he is possessed of wealth
او دارای ثروت است
productive
فراور مولد ثروت
political economist
متخصص علم ثروت
patrimony
ثروت موروثی میراث
man made wealth
ثروت ساخت بشر
mammonite
ثروت دوست زرپرست
wealth saving relationship
رابطه ثروت و پس انداز
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
to grow rich
ثروت بهم زدن
golds
ثروت رنگ زرد طلایی
gold
ثروت رنگ زرد طلایی
He left a large fortuue.
ثروت هنگفتی را به ارث (باقی )گذاشت
It is immaterial how rich he may be .
مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
socialist
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
social security wealth
ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
socialists
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
he aims at riches
مقصودش مال اندوزی است میزندبرای ثروت
To squander tyhe national wealth.
ثروت ملی را آتش زدن (برباد دادن )
capital levy
مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
physiocracy
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
physiocrat
کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
physiocrats
اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
invisible hand
منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com