Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
path of expansion
مسیر توسعه
Other Matches
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
outreach
توسعه یافتن توسعه
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane
مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
base of trajectory
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steady
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route
مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
convoy routing
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
enlarge
توسعه
outspread
توسعه
amplification
توسعه
enlarged
توسعه
delelopment
توسعه
extensions
توسعه
enlarges
توسعه
promotions
توسعه
extension
توسعه
promotion
توسعه
increment
توسعه
increments
توسعه
stop go policy
توسعه
development
توسعه
upgrowth
توسعه
expansion
توسعه
developments
توسعه
enlarging
توسعه
enlargements
توسعه
enlargement
توسعه
spread
توسعه
spreads
توسعه
convoy route
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
extend
توسعه دادن
pattern of development
الگوی توسعه
boomed
توسعه عظیم
to open out
توسعه دادن
boom
توسعه عظیم
under development
دردست توسعه
pole of development
قطب توسعه
booms
توسعه عظیم
phasess of development
مراحل توسعه
social development
توسعه اجتماعی
amplification
توسعه تقویت
uneven development
توسعه نامتوازن
technical development
توسعه فنی
booming
توسعه یافتن
development plan
برنامه توسعه
booms
توسعه یافتن
underdevelopment
توسعه نیافتگی
to unfold
توسعه دادن
booming
توسعه عظیم
boomed
توسعه یافتن
boom
توسعه یافتن
expanses
بسط و توسعه
expanse
بسط و توسعه
research and development
تحقیق و توسعه
development time
زمان توسعه
development tools
ابزار توسعه
develop
توسعه دادن
develops
توسعه دادن
regional development
توسعه ناحیهای
regional development
توسعه منطقهای
expansive
متمایل به توسعه
development policy
سیاست توسعه
cultural development
توسعه فرهنگی
rural development
توسعه روستائی
extends
توسعه دادن
urban renewal
توسعه شهری
self development
توسعه نفس
increases
توسعه دادن
increased
توسعه دادن
developement
توسعه دادن
increase
توسعه دادن
progation
توسعه تکثیر
economic development
توسعه اقتصادی
expansionist
توسعه طلبی
expansionism
توسعه طلبی
enriching
توسعه دادن
expanded , capacity
توسعه فرفیت
expandsionism
توسعه طلبی
export promotion
توسعه صادرات
enriches
توسعه دادن
enlarging
توسعه دادن
combat development
توسعه رزمی
expansion
گسترش توسعه
promoting
توسعه دادن
development bank
بانک توسعه
increscent
زیادی توسعه
enrich
توسعه دادن
internal development
توسعه داخلی
historical development
توسعه تاریخی
extensibility
توسعه پذیری
enlarge
توسعه دادن
expandability
قابلیت توسعه
spread
توسعه دادن
spreads
توسعه دادن
open out
توسعه دادن
promote
توسعه دادن
enlarged
توسعه دادن
enlarges
توسعه دادن
extensible
توسعه پذیر
promotes
توسعه دادن
underdeveloped
توسعه نیافته
promoted
توسعه دادن
extendable
توسعه پذیر
monetary expansion
توسعه پولی
extending
توسعه دادن
exepandable
قابل توسعه
anti development policy
سیاست ضد توسعه
develops
توسعه دادن اشکارکردن
pullulate
اغاز توسعه نهادن
well development
توسعه و شستشوی چاه
extensible language
زبان توسعه پذیر
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
regression
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
development system
سیستم توسعه یافته
software development
توسعه نرم افزاری
development countries
کشورهای قابل توسعه
developing countries
کشورهای در حال توسعه
top down development
توسعه از بالا به پایین
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
underdeveloped nations
ملل توسعه نیافته
underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
underdeveloped area
منطقه توسعه نیافته
development planning
برنامه ریزی توسعه
regression
برگشت
[به حالت کم توسعه]
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
developed contries
ممالک توسعه یافته
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
regress
برگشت
[به حالت کم توسعه]
to spread
[across]
[over]
توسعه یافتن
[سرتاسر]
outstretch
توسعه دادن بسط
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
to grow
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
extended precision
دقت توسعه یافته
increments
افزایش در حقوق توسعه
to develop
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
extended memory
حافظه توسعه یافته
program development tools
ابزار توسعه برنامه
class improvement plan
طرح توسعه ناو
develop
توسعه دادن اشکارکردن
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
inextension
عدم امتداد یا توسعه
characteristics of underdevelopment
ویژگیهای توسعه نیافتگی
extendible
قابل توسعه کش دار
increment
افزایش در حقوق توسعه
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
expand
منبسط کردن توسعه دادن
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
expanding
منبسط کردن توسعه دادن
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
expands
منبسط کردن توسعه دادن
contrast enhancement
توسعه تشخیص سایه روشن
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
enlarges
توسعه دادن وسیع کردن
extensible
منبسط شدنی توسعه پذیر
to fill out
تکمیل کردن توسعه دادن
back blowing
عمل شستشو و توسعه چاه
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
overdevelop
توسعه و عمران زیاد یافتن
enlarging
توسعه دادن وسیع کردن
organization for economic co opration
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com