English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
Other Matches
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
covert operations عملیات پنهانی
operations personal پرسنل عملیات
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
rescue operation عملیات نجات
rescue and assistance عملیات نجات و مددکاری
search and rescue عملیات تجسس و نجات
fire and rescue عملیات نجات و اطفای حریق
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
pathfinders راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
pathfinder راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
expansion path مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
lifebuoy کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
outbreak درگیر
outbreaks درگیر
latently به پنهانی
covert پنهانی
cryptographic پنهانی
hidings پنهانی
hiding پنهانی
furtiveness پنهانی
taking refuge پنهانی
concealed پنهانی
occultness پنهانی
hideousness پنهانی
hugger mugger پنهانی
deliescence پنهانی
scrambling درگیر شدن
scrambles درگیر شدن
scrambled درگیر شدن
scramble درگیر شدن
enmeshed درگیر-درمخمسهافتادن
mesh درگیر کردن
gear in درگیر شدن
meshes درگیر کردن
engage درگیر شدن
meshing درگیر کردن
engages درگیر شدن
latency مرحله پنهانی
abditory انبار پنهانی
under hand درنهان به پنهانی
potential نهانی پنهانی
cache memory حافظه پنهانی
cryptogram پیام پنهانی
sneak حرکت پنهانی
latency پنهانی ناپیدایی
privacy پوشیدگی پنهانی
encryption پنهانی کردن
clandestine سازمان پنهانی
sneaks حرکت پنهانی
sneaked حرکت پنهانی
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
commissions درگیر رزم کردن
commissioning درگیر رزم کردن
commission درگیر رزم کردن
ducks درگیر شدن هواپیماها
duckings درگیر شدن هواپیماها
ducked درگیر شدن هواپیماها
duck درگیر شدن هواپیماها
commitments درگیر جنگ کردن
commitment درگیر جنگ کردن
screw around <idiom> درگیر کاری بودن
take care of <idiom> با چیزی درگیر شدن
opposing forces نیروهای درگیر نبرد
involve درگیر کردن یا شدن
involves درگیر کردن یا شدن
involving درگیر کردن یا شدن
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
combat , elements عناصر درگیر در رزم
active aircraft هواپیمای درگیر در رزم
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
to be in cahoots with somebody [ to connive with somebody] [to make common cause with somebody] <idiom> همدستی پنهانی با کسی
autotelic دارای عزم پنهانی
encryption algorithm الگوریتم پنهانی کردن
secrecy پنهانی بودن سریت
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
scramble درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambling درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambles درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambled درگیر شدن باهواپیمای دشمن
up to here with <idiom> درگیر رفتاربد کسی بودن
undercurrent عمل پنهانی زیر موج
undercurrents عمل پنهانی زیر موج
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
opposing مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
to involve somebody in something [negative] کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
to implicate somebody in something کسی را با چیزی [منفی] درگیر کردن
tamper مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
to skive off early [British English] با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to decamp با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
I didn't intend to involve you in this mess. من نمی خواستم تو را با این گرفتاری [دردسر] درگیر کنم.
personnel پرسنل
staff پرسنل
staffed پرسنل
staffs پرسنل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
bugged اطاق یا شیئی که حاوی یک وسیله استراق سمع پنهانی باشد
complement پرسنل سازمانی
ship's company پرسنل ناو
complemented پرسنل سازمانی
complementing پرسنل سازمانی
complements پرسنل سازمانی
all hands کلیه پرسنل
personnel officer افسر پرسنل
permanent party پرسنل دایمی
adjutant general دایره پرسنل
operating personnel پرسنل فعال
troop پرسنل دار
turout تجمع پرسنل
crewed پرسنل ناو
crewing پرسنل ناو
crew پرسنل ناو
shipmate پرسنل هم ناو
intransit strenth پرسنل سیال
crews پرسنل ناو
trooping پرسنل دار
trooped پرسنل دار
cadres پرسنل پیمانی
cadre پرسنل پیمانی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
quarters محل اسایشگاه پرسنل
proceed time زمان انتقال پرسنل
lag rate میزان کسری پرسنل
service number شماره خدمتی پرسنل
staff پرسنل ستاد ستادی
staffed پرسنل ستاد ستادی
staffs پرسنل ستاد ستادی
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
regular پرسنل کادر منظم
regulars پرسنل کادر منظم
military pay order لیست حقوقی پرسنل
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
turout جمع شدن پرسنل
nonoperating strength پرسنل غیر فعال
evacuee پرسنل تخلیه شده
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
ration method روش تغذیه پرسنل
evacuees پرسنل تخلیه شده
hands on تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
hands-on تعیین یک فعالیت یا اموزش که باعملکرد واقعی قطعهای ازسخت افزار درگیر است
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
enlisted personnel پرسنل سرباز و درجه دار
blinded بدون دید مستقیم پرسنل
blind بدون دید مستقیم پرسنل
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
blinds بدون دید مستقیم پرسنل
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
transport area منطقه حمل و نقل پرسنل
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com