English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (15 milliseconds)
English Persian
equal مشابه بودن
equaled مشابه بودن
equaling مشابه بودن
equalled مشابه بودن
equalling مشابه بودن
equals مشابه بودن
correspound مشابه بودن
Search result with all words
task جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
equate مشابه بودن یامشابه ساختن
equated مشابه بودن یامشابه ساختن
equates مشابه بودن یامشابه ساختن
equivalent همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
equivalents همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to correspond to مانند [مشابه] بودن
to be in the same boat <idiom> درشرایطی مشابه بودن [اصطلاح مجازی]
Other Matches
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
directory روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
semblable مشابه
quasi مشابه
allo مشابه
resembling <adj.> مشابه
like <adj.> مشابه
corresponding مشابه
similar <adj.> مشابه
alike <adj.> مشابه
elementary مشابه
homogeneous مشابه
lossy compression مشابه 6-23
analogous مشابه
similar مشابه
related <adj.> مشابه
akin <adj.> مشابه
registering مشابه 8481
organizes مشابه 7186
manipulation مشابه 6208
organizing مشابه 7186
printed مشابه 7861
prints مشابه 7861
Arabic شکل مشابه ...
interchanging مشابه 5359
print مشابه 7861
interchanges مشابه 5359
interchange مشابه 5359
users مشابه 10322
IBM مشابه 4962
IBM مشابه 4963
HMA مشابه 4812
incorrectly مشابه 5078
organize مشابه 7186
carriers مشابه 1595
carrier مشابه 1595
ultra- مشابه 10327
interchanged مشابه 5359
register مشابه 8481
designs مشابه 2979
design مشابه 2979
registers مشابه 8481
decoding مشابه 2860
synthesised مشابه 9821
synthesises مشابه 9821
congener مشابه متجانس
synthesising مشابه 9821
synthesize مشابه 9821
EXNOR مشابه 3826
rounding مشابه 8762
EMI مشابه 3541
cal مشابه 1502
encryption مشابه 3631
epileptiform مشابه صرع
epileptoid مشابه صرع
directly مشابه 3162
kips مشابه 5677
decryption مشابه 2871
recovery مشابه 8398
synthesized مشابه 9821
breakdowns مشابه 1352
in kind <idiom> به طریقی مشابه
bracket مشابه 1329
slew مشابه 9308
GUI مشابه 4601
exclusive مشابه 3824
organises مشابه 7186
organising مشابه 7186
breakdown مشابه 1352
peripheral مشابه 7489
synthesizes مشابه 9821
synthesizing مشابه 9821
recoveries مشابه 8398
in the same boat <idiom> درشراطی مشابه
assonant مشابه یا متجانس
storage مشابه 9641
electronic مشابه 3510
bridging مشابه 1361
user مشابه 10322
identical دقیقا مشابه
least significant digit مشابه 5781
gap مشابه 4490
pim مشابه 7515
IRTF مشابه 55423
domain مشابه 3286
scale مشابه 8865
window مشابه 10682
parity price قیمت مشابه
induction مشابه 5128
inductions مشابه 5128
look-alikes برنامه مشابه
worded مشابه 10721
similarly بطور مشابه
word مشابه 10721
launched مشابه 5747
launches مشابه 5747
launching مشابه 5747
look alike برنامه مشابه
look-alike برنامه مشابه
field مشابه 4036
multi scan monitor مشابه 6632
product group کالاهی مشابه
quantize مشابه 8181
fields مشابه 4036
launch مشابه 5747
equivalents برابر مشابه
MHS مشابه 6444
equivalent برابر مشابه
domains مشابه 3286
round مشابه 8759
SVGA مشابه 9737
MByte مشابه 6304
syntax مشابه 9817
gaps مشابه 4490
roundest مشابه 8759
multifunctional مشابه 6716
status مشابه 9596
fielded مشابه 4036
reconfigure مشابه 8375
uncommitted logic array مشابه 10328
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
lark چکاوک وگونههای مشابه ان
in keeping with <idiom> مشابه ،موافقت کردن
Join the club! من هم درشرایطی مشابه هستم !
larks چکاوک وگونههای مشابه ان
quasi- مشابه یا تقریباگ همان
bank مجموعهای از وسایل مشابه
homochromatic دارای رنگهای مشابه
hand out <idiom> از چیزهایی مشابه به هم دادن
tonemic دارای تلفظ مشابه
dissimilarly بطور غیر مشابه
banks مجموعهای از وسایل مشابه
etx توجه مشابه EOT
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
tweedledum and tweedledee دو فرد یا دو گروه خیلی مشابه
pulsed مجموعه متمادی پالسهای مشابه
acceptable alter nate product فراورده مشابه قابل قبول
pulse مجموعه متمادی پالسهای مشابه
storage pool گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
rookery زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
rookeries زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
heterologous غیر مشابه بدون نسبت
cartels اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
relationship نحوه اتصال دو چیز مشابه
relationships نحوه اتصال دو چیز مشابه
cartel اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
isotropic دارای خواص فیزیکی مشابه
block storing کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
We're all in the same boat. ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
contour template مشابه سازی یک شکل دو یاسه بعدی
homogamy وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
in a rut <idiom> همیشه کار مشابه انجام دادن
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
basic type double tier formwork قالب بندی بالارونده با تختههای مشابه
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
c استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
c استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
mimicking <adj.> <pres-p.> [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
emulating <adj.> <pres-p.> [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
pantomiming <adj.> <pres-p.> [رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن]
voice تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voices تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
gating circuit مداری که مشابه با یک کلیدانتخاب شده عمل میکند
voicing تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
homograft پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
elements که ازقسمتهای مشابه بسیار تشکیل شده است
typecasts ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
matches جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
match جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
unshielded twisted pair cable مشابه 10294. مراجعه شود به CATEGORY CABLE
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com