English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
throwin مشارکت کردن افزودن بر
Other Matches
joined مشارکت کردن
join مشارکت کردن
commonest مشارکت کردن
joins مشارکت کردن
commoners مشارکت کردن
common مشارکت کردن
participates سهیم شدن در مشارکت کردن
kick in مشارکت کردن در سهم دادن در
participated سهیم شدن در مشارکت کردن
participate سهیم شدن در مشارکت کردن
increments افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
increment افزودن چیزی یا افزودن یک عدد
imp غرس کردن افزودن
redoubles افزودن دوبرابر کردن
redoubling افزودن دوبرابر کردن
imps غرس کردن افزودن
redouble افزودن دوبرابر کردن
redoubled افزودن دوبرابر کردن
subjoin در پایان افزودن اضافه کردن
inset افزودن اضافه کردن گذاشتن
insets افزودن اضافه کردن گذاشتن
venture مشارکت
incorporation مشارکت
participation مشارکت
ventures مشارکت
venturing مشارکت
ventured مشارکت
partnerships مشارکت
communion مشارکت
partnership مشارکت
profit-sharing مشارکت در سود
profit sharing مشارکت در سود
incorporative الحاقی مشارکت
parcenary هم میراثی مشارکت
anent در مشارکت با مربوط به
participation rate نرخ مشارکت
deed of partnership قرارداد مشارکت
disaffiliation عدم مشارکت
equity investment مشارکت در سرمایه
loading participation in profits هزینههای مشارکت در سود
in cahoots with <idiom> مشارکت مخفیانه با کسی
participant observation مشاهده توام با مشارکت
female participation rate نرخ مشارکت زنان
labor participation rate نرخ مشارکت نیروی کار
consortiums ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
consortium ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
consortia ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
texts سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
text سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
Participation rates are low compared to international standards. میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
adds افزودن
augmenting افزودن
aggrandize افزودن
enhance افزودن
subjoin افزودن
increases افزودن
add افزودن
accelerating افزودن
accelerates افزودن
to eke out افزودن
augment افزودن
accelerate افزودن
accelerated افزودن
eke out افزودن به
increase افزودن
augmented افزودن
eke افزودن
augments افزودن
aggrandise افزودن
adding افزودن
Inc افزودن
to run rup افزودن
append افزودن
adject افزودن به
enhancing افزودن
subjoin افزودن
add افزودن
append افزودن
aggrade افزودن
potentize افزودن
enhances افزودن
enhanced افزودن
put on افزودن
increased افزودن
appends افزودن
appending افزودن
imburse افزودن
appended افزودن
dynamize افزودن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
preponderate چربیدن بر افزودن
stock به موجودی افزودن
amplify افزودن بالابردن
amplifying افزودن بالابردن
amplifies افزودن بالابردن
plus افزودن به مثبت
amplified افزودن بالابردن
to pay back برگرداندن افزودن
stocked به موجودی افزودن
increases افزودن ترقی دادن
apperceive بمعلومات خود افزودن
bundles افزودن نرم افزار
settings افزودن به وقت بازی
bundling افزودن نرم افزار
adjoins افزودن متصل شدن
bundle افزودن نرم افزار
accrete بهم افزودن یا چسبانیدن
adjoin افزودن متصل شدن
volumes کتاب برحجم افزودن
volume کتاب برحجم افزودن
toincrease any one's salary مواجب کسیرا افزودن
to fan the flame برشدت چیزی افزودن
resurface لایهی جدید افزودن
resurfaced لایهی جدید افزودن
increase افزودن ترقی دادن
adjoined افزودن متصل شدن
toincrease any one's salary برحقوق کسی افزودن
increased افزودن ترقی دادن
setting افزودن به وقت بازی
resurfaces لایهی جدید افزودن
throw in مطلبی بر صحبت کسی افزودن
daylight saving time افزودن یک ساعت بر ساعات روز
to intensify one's actions برشدت اقدامات خود افزودن
forward mode افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
upgrading قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrade قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
queueing افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queued افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queue افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
dates افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
doping افزودن ماده شیمیایی خاص به یک قطعه
queues افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
upgraded قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
mithridatism مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
winder گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
dates افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
paroli دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
anchor line extension kits جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
ten's complement عددی که با افزودن یک به متمم نهم یک عدد دهدهی به دست آید
increments افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increment افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
extending فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
extend فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
extends فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
insertion loss توجه به یک سیگنال به علت افزودن یک وسیله به کانال یا مدار موجود
update تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
updated تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
updates تغییر یا افزودن داده مشخص در فایل اصلی با اطلاعات به روز شوند
extensible زبان برنامه نویسی کامپیوتری که به کاربر امکان افزودن نوع داده و دستورات خاص خود را میدهد
source نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
memo field فیلدی در پایگاه داده یا پنجره متن در یک برنامه کاربردی که به کاربر امکان افزودن دستورات یا ماکرو درباره ورودی میدهد
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
two's complement افزودن یک به متمم یک یک عدد دودویی , برای نمایش اعداد دودویی منفی
cost plus pricing تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
aliasing افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
highest عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
subscribe افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribing افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
subscribes افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
highs عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
subscribed افزودن نام به لیست پستی از لیست سرویس ها تا هر پیامی برای گروه دریافت کنید
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
dithering ترکیب نقطههای رنگارنگ برای یک رنگ جدید یک روش گرافیکی کامپیوتر برای افزودن شدت نور نمایش
special drawing rights این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
expandable با افزودن نرم افزار یا سخت افزار
extend در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extending در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
appending 1-افزون داده به فایل یا رکورد موجود2-افزودن داده یا فایل به انتهای فایل موجود
appended 1-افزون داده به فایل یا رکورد موجود2-افزودن داده یا فایل به انتهای فایل موجود
append 1-افزون داده به فایل یا رکورد موجود2-افزودن داده یا فایل به انتهای فایل موجود
appends 1-افزون داده به فایل یا رکورد موجود2-افزودن داده یا فایل به انتهای فایل موجود
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com