Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
naturalistic observation
مشاهده طبیعی
Other Matches
physiographic
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
observation
مشاهده
course line shot
مشاهده در خط
seeing
مشاهده
observantion
مشاهده
observations
مشاهده
observers
مشاهده کننده
observer
مشاهده کننده
unseen
مشاهده نشده
observational
مبنی بر مشاهده
twing
مشاهده کردن
sees
مشاهده کردن
see
مشاهده کردن
observation error
خطای مشاهده
perceptivity
قوه مشاهده
observational techniques
فنون مشاهده
perceive
مشاهده کردن
ovservation
قوه مشاهده
objectives
قابل مشاهده
objective
قابل مشاهده
animadversion
مراقبت مشاهده
beholds
مشاهده کردن
observed
مشاهده کردن
observe
مشاهده کردن
observes
مشاهده کردن
behold
مشاهده کردن
beholding
مشاهده کردن
beheld
مشاهده شده
beheld
مشاهده کرده
perceived
مشاهده کردن
observing
مشاهده کردن
perceives
مشاهده کردن
faculty of observation
قوه مشاهده
perceiving
مشاهده کردن
apperceive
مشاهده کردن
observability
مشاهده پذیری
perceptiveness
بینایی قوه مشاهده
perception
مشاهده قوه ادراک
observable quantity
کمیت مشاهده پذیر
perception of an object
مشاهده یا دیدن چیزی
observed frequency
بسامد مشاهده شده
perceptions
مشاهده قوه ادراک
spots
مشاهده کردن گلوله ها
ovservation
مشاهده رصد کردن
participant observation
مشاهده توام با مشارکت
participant observer
مشاهده گر شرکت کننده
perceivable
مشاهده کردنی دیدنی
observed score
نمره مشاهده شده
spot
مشاهده کردن گلوله ها
indiscernibly
بطور غیرقابل مشاهده
imperceptible
غیر قابل مشاهده
history
صفحاتی که مشاهده شده
sight the anchor
مشاهده کردن لنگر
empirically
از روی مشاهده و تجربه
imperceptibly
بطور غیرقابل مشاهده
histories
صفحاتی که مشاهده شده
observational error
خطای مشاهده
[ریاضی]
a posteriori
مبنی بر تجربه و مشاهده
identify
مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies
مشاهده کردن شناسایی کنید
reviewing
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
imperceptibility
غیر قابل مشاهده بودن
identifying
مشاهده کردن شناسایی کنید
reviewed
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
review
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews
مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identified
مشاهده کردن شناسایی کنید
see for oneself
از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
confucion symbols
علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
periscope
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscopes
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
incidental images
تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
homosphere
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
hidden
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
system follow up
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
Internet
جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
diamonds
شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
finder
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
System Monitor
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
thumbnail
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
news reader
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
thumbnails
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
observer
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
gastroscope
اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
observers
نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
sensing
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
natural
طبیعی
natural bridge
پل طبیعی
naturals
طبیعی
crude copper
مس طبیعی
indigenous
طبیعی
home born
طبیعی
homebred
طبیعی
natural foundation
پی طبیعی
innate
طبیعی
normal
طبیعی
natural right
حق طبیعی
silvan
طبیعی
physical
طبیعی
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
high oblique
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
browses
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browse
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browsed
مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
natural rubber
لاستیک طبیعی
war of the elements
انقلابات طبیعی
in vivo
در محیط طبیعی
wildwood
جنگل طبیعی
immanent justice
عدالت طبیعی
so matic
طبیعی جسمی
life sciences
علوم طبیعی
natural childbirth
زایمان طبیعی
life science
علوم طبیعی
inartificial
طبیعی غیرصنعتی
trim size
اندازه طبیعی
terrestrial occurrence
وفور طبیعی
tincal
بوره طبیعی
natrual cement
سیمان طبیعی
natively
بطور طبیعی
native language
زبان طبیعی
metaphisical
غیر طبیعی
matter of course
چیز طبیعی
tegmen
پوشش طبیعی
matten of course
چیز طبیعی
tincal or kal
بوره طبیعی
trass
سیمان طبیعی
sophisticate
غیر طبیعی
tegmentum
پوست طبیعی
hevea rubber
لاستیک طبیعی
guardian by nature
قیم طبیعی
bees wax
موم طبیعی
au naturel
بحالت طبیعی
asphaltite
قیر طبیعی
asphaltic bitumen
قیر طبیعی
natural color
رنگ طبیعی
apparence
شباهت طبیعی
natural silk
ابریشم طبیعی
phenomenon
اثر طبیعی
jardin anglo-chinois
باغچه طبیعی
orthochromatic
رنگ طبیعی
continuous climbing
صعود طبیعی
physical science
علوم طبیعی
galenite
سرب طبیعی
full scale
اندازه طبیعی
physio
پیشوند طبیعی
eupnoea
تنفس طبیعی
emmetropis
بینایی طبیعی
emmetropia
بینایی طبیعی
natural asphalt
اسفالت طبیعی
crude gas
گاز طبیعی
natural asphalt
قیر طبیعی
physios
پیشوند طبیعی
natural phenomena
اثار طبیعی
natural logarithm
لگاریتم طبیعی
natural law
حقوق طبیعی
natural language
زبان طبیعی
natural habitat
بوم طبیعی
natural silk
ابریشم طبیعی
natural sources
منابع طبیعی
natural ventilation
تهویه طبیعی
natural vibration
نوسان طبیعی
natural year
سال طبیعی
natural group
گروه طبیعی
natural resin
صمغ طبیعی
natural products
مواد طبیعی
natural persons
اشخاص طبیعی
natural person
شخص طبیعی
natural order
نظم طبیعی
natural obstacle
مانع طبیعی
natural number
عدد طبیعی
natural purification
پالایش طبیعی
natural monopoly
انحصار طبیعی
natural recharge
تغذیه طبیعی
natural reserves
ذخائر طبیعی
natural magnet
مغناطیس طبیعی
natural ground
زمین طبیعی
natural frequency
فرکانس طبیعی
natural competition
رقابت طبیعی
natural capacity
فرفیت طبیعی
physico theology
الهیات طبیعی
natural bed
بستر طبیعی
physiography
جغرافیای طبیعی
natural agents
عوامل طبیعی
natural abundace
فراوانی طبیعی
pozzolan earth
سیمان طبیعی
pudding stone
شفته طبیعی
resource endowment
منابع طبیعی
natural disaster
بلایای طبیعی
original ground
زمین طبیعی
natural disaster
حوادث طبیعی بد
natural frequency
بسامد طبیعی
nature reserve
اندوختگاه طبیعی
neperian logarithm
لگاریتم طبیعی
nonrepresentational
غیر طبیعی
natural excitation
تحریک طبیعی
natural erosion
فرسایش طبیعی
natural endowments
موهبت طبیعی
natural endowment
موهبت طبیعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com