Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
English
Persian
civil advisor
مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
Other Matches
commercial air movement
پرواز دادن با هواپیمای غیرنظامی حمل و نقل باهواپیمای غیرنظامی
civil damage assessment
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
civil
غیرنظامی
demilitarized zone
منطقه غیرنظامی
civil disturbances
اغتشاشات غیرنظامی
civilian employees
کارمندان غیرنظامی
civil advisor
مستشار غیرنظامی
civilian enterprise
موسسه غیرنظامی
plain
لباس غیرنظامی
plains
لباس غیرنظامی
plainest
لباس غیرنظامی
plainer
لباس غیرنظامی
demilitarization
غیرنظامی شدن
civil twilight
شفق و فلق غیرنظامی
civilian occupational specialty
کدهای تخصصی غیرنظامی
class n allotment
کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
commercial water movement
حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
demilitarized
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
affiliated unit
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
demilitarizing
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
affiliated unit
یکان زیر امر ادارات غیرنظامی
demilitarizes
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
plain clothes man
کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
guerrilla
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrillas
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerillas
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
unmilitary
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
quicktrans
سیستم حمل و نقل هوایی سریع با استفاده ازهواپیماهای غیرنظامی
admonisher
مشاور
advisor
مشاور
consultor
مشاور
counselor
مشاور
consultee
مشاور
counsellor
مشاور
consultant
مشاور
counselors
مشاور
adviser
مشاور
consultants
مشاور
counsellors
مشاور
consulting
مشاور
consul
مشاور
consuls
مشاور
advisors
مشاور
advisers
مشاور
minister without portfolio
وزیر مشاور
legal counsel
مشاور قانونی
marketing consultant
مشاور بازاریابی
nestor
پیردانا و مشاور
marriage counselor
مشاور زناشویی
school counselor
مشاور مدرسه
councillor
مشاور مستشار
councillors
مشاور مستشار
Legal Advisor
مشاور حقوقی
Legal Advisor
مشاور قانونی
legal counsel
مشاور حقوقی
legal adviser
مشاور حقوقی
chamber counsel
وکیل مشاور
counsellor at law
وکیل مشاور
advisory service
دفتر مشاور
solicitors
مشاور حقوقی
solicitor
مشاور حقوقی
consulting engineer
مهندس مشاور
consulting engineers
مهندسین مشاور
councillor at ministry
وزیر مشاور
councilor
مشاور مستشار
headhunter
مشاور کاریاب
independent consultant
مشاور مستقل
legal advisor
مشاور حقوقی
financial secretary
مشاور مالی
financial adviser
مشاور مالی
jurisconsult
فقیه مشاور حقوقی
writer to the signet
مشاور حقوقی اسکاتلندی
lawyers
مشاور حقوقی حقوقدان
lawyer
مشاور حقوقی حقوقدان
councillor at ministry
مشاور یامستشار سفارتخانه
advisee
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
civil censorship
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Solicitors General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitor General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
civilian supply
امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
civilrequirements
نیازمندیهای غیرنظامی نیازمندیهای کشور
nsfnet
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
locarno treaty
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
barrister
وکیل مشاور وکیل دعاوی
barristers
وکیل مشاور وکیل دعاوی
resident engineer
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com