English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
legal assistance مشاوره قضایی
Other Matches
conference مشاوره
deliberation مشاوره
deliberations مشاوره
conferences مشاوره
councils مشاوره
counseling مشاوره
council مشاوره
consulting مشاوره
consultation مشاوره
consultation مشاوره
consultations مشاوره
advising مشاوره
consult together مشاوره کردن
counseled مشاوره کردن
counselled مشاوره کردن
advising مشاوره کردن
counselling مشاوره کردن
counsels مشاوره کردن
advise مشاوره کردن
advises مشاوره کردن
counsel مشاوره کردن
production adviser مشاوره محصولات
directive counseling مشاوره رهنمودی
deliberated مشاوره کردن
deliberates مشاوره کردن
marriage counseling مشاوره زناشویی
deliberating مشاوره کردن
vocational counseling مشاوره شغلی
advisory department بخش مشاوره
marital counseling مشاوره زناشویی
genetic counseling مشاوره ژنتیکی
deliberate مشاوره کردن
deliberative مبنی بر تامل و مشاوره
to obtain legal advice مشاوره حقوقی دریافتن
conferee مشاوره کننده همرایزن
conferree مشاوره کننده همرایزن
counselled مشاوره دو نفری مشورت
counseled مشاوره دو نفری مشورت
counselling مشاوره دو نفری مشورت
counsels مشاوره دو نفری مشورت
counsel مشاوره دو نفری مشورت
committees کمیسیون مجلس مشاوره
committee کمیسیون مجلس مشاوره
juratory قضایی
juridical قضایی
jurisdiction قضایی
judicial قضایی
judiciary قضایی
jural قضایی
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
to consult with somebody about something با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
law agent نماینده قضایی
rogatory نیابت قضایی
judicature قوه قضایی
judicature حوزه قضایی
quasi judicial شبه قضایی
presumption juris tantum اماره قضایی
judicial assistance معاضدت قضایی
the rule of law تامین قضایی
judicial circumstantial evidence اماره قضایی
judicial delegation تفویض قضایی
judicial immunity مصونیت قضایی
litigation دعوی قضایی
judicial settlement تسویه قضایی
law court دادگاه قضایی
judicial settlement حل اختلاف قضایی
law courts دادگاه قضایی
institution تاسیس قضایی
legal suit تعقیب قضایی
jurisdiction حوزهء قضایی
judicial precedent رویه قضایی
legal شرعی قضایی
precedents رویه قضایی
precedent رویه قضایی
miscarriage of justice اشتباه قضایی
miscarriages of justice اشتباه قضایی
legal aid معاضدت قضایی
judiciary قوه قضایی
ccitt کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
legal advice مشورت یا نظر قضایی
district attorneys بازپرس بخش قضایی
district attorney بازپرس بخش قضایی
justiciar مامور قضایی عالیرتبه
sub judice بدون تصمیم قضایی
extrajudicial خارج ازصلاحیت قضایی
enforcement of judgement اجرای احکام قضایی
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
dictum گفته افهار نظر قضایی
dictums گفته افهار نظر قضایی
Soc ازادی دراخذ تصمیم قضایی
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
legal assistance کمکهای قضایی شرح علایم
rogatory letters نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
cadre واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
sokeman فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
perverse verdict درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
cadres واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
coroner هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroners هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
judge made law نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
exegeses تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
codasyl مشاوره در مورد زبانهای سیستمهای اطلاعات Language DataSystems On Conferenceکنفرانس سیستم زبان داده ها
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
congregationalism استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
knight marshal کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
permission اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
legalism اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
coroners مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
to consult [about] همفکری کردن [مشاوره کردن] [درباره]
adjudging با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
misdirection در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com