English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
independent consultant مشاور مستقل
Search result with all words
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Other Matches
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
adviser مشاور
consul مشاور
counselors مشاور
counsellors مشاور
advisers مشاور
consuls مشاور
consultee مشاور
advisors مشاور
consultor مشاور
consulting مشاور
counselor مشاور
admonisher مشاور
consultants مشاور
consultant مشاور
counsellor مشاور
advisor مشاور
nestor پیردانا و مشاور
legal adviser مشاور حقوقی
school counselor مشاور مدرسه
advisory service دفتر مشاور
minister without portfolio وزیر مشاور
marriage counselor مشاور زناشویی
marketing consultant مشاور بازاریابی
solicitors مشاور حقوقی
legal advisor مشاور حقوقی
solicitor مشاور حقوقی
legal counsel مشاور حقوقی
Legal Advisor مشاور قانونی
councilor مشاور مستشار
councillor at ministry وزیر مشاور
councillor مشاور مستشار
councillors مشاور مستشار
legal counsel مشاور قانونی
consulting engineers مهندسین مشاور
financial adviser مشاور مالی
chamber counsel وکیل مشاور
counsellor at law وکیل مشاور
financial secretary مشاور مالی
headhunter مشاور کاریاب
consulting engineer مهندس مشاور
Legal Advisor مشاور حقوقی
lawyer مشاور حقوقی حقوقدان
writer to the signet مشاور حقوقی اسکاتلندی
jurisconsult فقیه مشاور حقوقی
councillor at ministry مشاور یامستشار سفارتخانه
lawyers مشاور حقوقی حقوقدان
civil advisor مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
landed a مستقل
realty مستقل
exogenous مستقل
absolute مستقل
absolutes مستقل
autonomic مستقل
free-standing مستقل
separated مستقل
separate مستقل
independent مستقل
solo مستقل
mavericks مستقل
maverick مستقل
sovereign مستقل
sovereigns مستقل
free مستقل
solos مستقل
separates مستقل
freelance مستقل
freeing مستقل
freed مستقل
stand alone مستقل
frees مستقل
autocratic مستقل
Solicitors General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitor General مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
explanatory variable متغیر مستقل
to stand by oneself مستقل بودن
detached ستون مستقل
garrison house ساخلو مستقل
independency کشور مستقل
independent equations معادلات مستقل
independent state دولت مستقل
separate battalion گردان مستقل
separate battery اتشبار مستقل
separate company گروهان مستقل
single unit یکان مستقل
machine independent مستقل از ماشین
stand alone computer کامپیوتر مستقل
self goverment حکومت مستقل
stand on one's own two feet <idiom> مستقل بودن
a stand-alone company یک شرکت مستقل
separate brigade تیپ مستقل
individual units یکانهای مستقل
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
semi independent نیمه مستقل
autonomous consumption مصرف مستقل
absolutes مستقل استبدادی
autonomous operation عملیات مستقل
autonomous variable متغیر مستقل
entities موجودیت مستقل
entity موجودیت مستقل
independent variable متغیر مستقل
context free مستقل از متن
entity موسسه مستقل
device independence مستقل از دستگاه
separates یکان مستقل
separated یکان مستقل
autocracy حکومت مستقل
entities موسسه مستقل
arguments متغیر مستقل
argument متغیر مستقل
separate یکان مستقل
separations مستقل شدن یکانها
dependency کشور غیر مستقل
monarchism اصول سلطنت مستقل
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
dependencies کشور غیر مستقل
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
temperature independent paranagnetism پارامغناطیس گرما مستقل
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
dependent state دولت غیر مستقل
computer independent language زبان مستقل کامپیوتری
separation مستقل شدن یکانها
free standing columns ستونهای مستقل یا مجزا
autonomous دارای زندگی مستقل
independent variable متغیر مستقل [ریاضی]
argument [of a function] متغیر مستقل [ریاضی]
stand-alone <adj.> خود کفا [به تنهایی] [مستقل ]
icca انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
pica سیستم عامل مستقل از ماشین
territorialism ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
argument [of a function] متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
standalone سیستمی که مستقل کار میکند
territoriality ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
on an arm's length basis بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
post town شهری که پستخانه مستقل دارد
multicollinearity هم خطی بین متغیرهای مستقل
monarchic مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
autonomous دارای حکومت مستقل خودمختار
autonomous دارای حکومت مستقل داخلی
autonomous investment سرمایه مستقل از درامد ملی
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
biont واحد مستقل موجود زنده سلول
dominion قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
defacto recognition به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
diarchy سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
sovereigns دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
orthogonal ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
sovereign دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
independent association computerconsulatans انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
arm's length مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
powers جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
planed یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planing یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
planes یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
plane یک لایه از تصویر که مستقل از برنامه گرافیکی قابل تغییر باشد
variable delivery pump پمپ سیالی که برونده ان میتواند مستقل از سرعت چرخش تغییر کند
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
microcontroller ریز کامپیوتر کوچک و مستقل برای استفاده در برنامههای کاربردی خاص
duplication check بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
reentrant روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
library تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
libraries تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
modules وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
module وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
separates استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
separate استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
separated استفاده از کانالهای ارتباطی مستقل در سیستمهای چندی کاناله برای ارسال داده کنترل وپیام ها
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
locals آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
canonical schema نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
sections بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
barristers وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister وکیل مشاور وکیل دعاوی
unbundled اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
modules بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
module بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
solo پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
solos پروازبه طور مستقل یا راندن به طور تنها
collective pitch control کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
resident engineer مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
defacto recognition شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
ecotype بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
split-screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
split screen نرم افزارای که صفحه نمایش را به دو یا چند محل مستقل تقسیم میکند تا دو فایل متن متن یا گراف را در یک فایل متن نشان دهد
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com