English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
criterion مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
Other Matches
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
designs مشخصاتی برای طراحی یک محصول
design مشخصاتی برای طراحی یک محصول
functional مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
specification کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
config.sys در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
collisions برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision برخورد کردن برخورد تصادف کردن
twill _ ان خواهد
that fauit will right itself خواهد شد
it will manifest it self اشکار خواهد شد
the secret will open to me خواهد گردید
he will go خواهد رفت
it askes for attention دقت می خواهد
he shall go خواهد رفت
She wI'll gradually soften . تدریجا" نرم خواهد شد
it will manifest it self معلوم خواهد گشت
She wI'll survive . She wI'll pull through. زنده خواهد ماند
Its color wI'lll fade. رنگش خواهد رفت
It wI'll clear up by morning . تا صبح هواصاف خواهد شد
i know that he will come من میدانم که او خواهد امد
it will give rise to a quarrel مایه ستیزه خواهد شد
the truth will out . <proverb> یقیقت بر ملا خواهد شد .
do as you please هر چه دلتان می خواهد بکنید
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
Well what does he want now ? خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll get us into trouble. ما را به درد سر خواهد انداخت
The folwer wI'll die for want of water. گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll overtake (befall) everyone. دامنگیر همه خواهد شد
the lord will provide خداوسیله خواهد ساخت
What impudence!what never !what cheek! واقعا" که خیلی رو می خواهد !
It wI'll prove to be to your disadvantage. بضررت تمام خواهد شد
She wI'll regret it bitterly. مثل سگ پشیمان خواهد شد
it would be preferble to بهتر خواهد بود
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
sticker [guest] مهمانی که نمی خواهد برود
who will pay for it کی پول انرا خواهد داد
it will give rise to a quarrel نزاعی تولید خواهد کرد
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. بدجوری آبرویم خواهد رفت
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
accuracy تعریف دقیق تر خواهد بود
Surely things wI'll turn out well for him in the end. مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
It wI'll spoil my appetite . اشتهایم راکور خواهد کرد
near work کاری که نگاه نزدیک می خواهد
Sooner or later , he wI'll find out . دیر یا زود خواهد فهمید
he would be sure to like it یقینا انرادوست خواهد داشت
i do not u.his wanting to say نمیفهم چرامی خواهد بماند
if he wishes to be a اگرمی خواهد کسی بشود
He wI'll expedite our case. اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
who will pay for it کی هزینه انرا خواهد پرداخت
She wI'll arrive on friday morning . جمعه صبح وارد خواهد شد
A new government wI'll take office . حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
which diffrence shall be settled only by ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
whatsoever he doeth shall p هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
This book wI'll be a great success . این کتاب خیلی گه خواهد کرد
output ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
outputs ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She wI'll never realize this wish. این آرزو بدلش خواهد ماند
he is sanguine of success خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time . درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
He gave us to understand that he would help us. او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
it will wear to your shape بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
on shall from a quo rum جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
stagnation thesis ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
gigo اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
end user شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
He threatened to thrash the life out of me . تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
He is trying to prove himself all the time. او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
While the grass grows the cow starves . <proverb> تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
The judge will have the final say on the matter. قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
diminished radix complement نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
He who excuses accuses himself. <proverb> کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
confliction برخورد
appulse برخورد
clash برخورد
ill favored بد برخورد
collision برخورد
intersects برخورد
intersected برخورد
intersect برخورد
clashes برخورد
clashed برخورد
osculation برخورد
collisions برخورد
strikingly برخورد
contacting برخورد
contacted برخورد
contact برخورد
impacts برخورد
striking برخورد
attitude برخورد
impact برخورد
contacts برخورد
attitudes برخورد
incidence برخورد
stop برخورد
tangency برخورد
reception برخورد
receptions برخورد
strikes برخورد
criss-crossing برخورد
strike برخورد
criss-crosses برخورد
criss-crossed برخورد
criss-cross برخورد
stopped برخورد
approach برخورد
approached برخورد
approaches برخورد
conflict برخورد
conflicted برخورد
conflicts برخورد
stops برخورد
stopping برخورد
attention code حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
critical engine موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
default مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulted مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
restorationist کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
probability of collision احتمال برخورد
osculate برخورد کردن
effective collision برخورد موثر
elastic collision برخورد کشسان
meeter برخورد کننده
My pride was wounded ( hurt) . به غیرتم برخورد
take the blade برخورد شمشیرها
collision energy انرژی برخورد
impact test ازمون برخورد
collision frequency فراوانی برخورد
collision rate میزان برخورد
collision rate نرخ برخورد
collision rate سرعت برخورد
unsporting conduct برخورد ناجوانمردانه
touche اعلام برخورد
conflict of interest برخورد منافع
jct محل برخورد
fall on <idiom> برخورد (بامشکلات)
conflux همریزگاه برخورد
contiguity برخورد تماس
inelastic collision برخورد ناکشسان
impact strength استحکام برخورد
impact sound صدای برخورد
head on collision برخورد رودررو
head oncollision برخورد رویاروی
impact hardness سختی برخورد
impact force نیروی برخورد
chattered برخورد کردن
impact factor ضریب برخورد
intersection point محل برخورد
zone of contact محل برخورد
impact parameter پارامتر برخورد
elastic collision برخورد الاستیک
electron impact برخورد الکترونها
impact effect اثر برخورد
tilt منازعه برخورد
tilts منازعه برخورد
accessible خوش برخورد
coincidence تطبیق برخورد
meet برخورد کردن
meets برخورد کردن
greet درود برخورد
crossing points محل برخورد دو خط
affect احساسات برخورد
crossing point محل برخورد دو خط
greeted درود برخورد
affects احساسات برخورد
greets درود برخورد
coincidences تطبیق برخورد
chatter برخورد کردن
impact برخورد کردن
chattering برخورد کردن
tolerates برخورد هموارکردن
chatters برخورد کردن
tolerate برخورد هموارکردن
tolerating برخورد هموارکردن
knock up برخورد کردن
knock-up برخورد کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com