Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
functional specification
مشخصه عملیاتی
Other Matches
characteristically
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic
صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
distinctive
مشخصه صفت مشخصه
current operating allowance
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
operations code
کد عملیاتی
operating
عملیاتی
operation code
کد عملیاتی
operational code
کد عملیاتی
operational
عملیاتی
attributing
مشخصه
feature
مشخصه
features
مشخصه
featuring
مشخصه
attribute
مشخصه
specification
مشخصه
attributes
مشخصه
characteristically
مشخصه
characteristic
مشخصه
featured
مشخصه
operating staff
کارمندان عملیاتی
operating temperature
دمای عملیاتی
mission load
اماد عملیاتی
operating weight
وزن عملیاتی
action parameters
پارامترهای عملیاتی
operation annexes
پیوستهای عملیاتی
operation map
نقشه عملیاتی
operation order
دستور عملیاتی
operation overlay
کالک عملیاتی
operation research
پژوهش عملیاتی
endurance
برد عملیاتی
incidents
حادثه عملیاتی
incident
حادثه عملیاتی
operating speed
سرعت عملیاتی
operating ratio
نسبت عملیاتی
operating ratio
نرخ عملیاتی
cruising range
برد عملیاتی
concept of operation
تدبیر عملیاتی
component operation
عناصر عملیاتی
operating budget
بودجه عملیاتی
operating cost
هزینه عملیاتی
flowchart
شمای عملیاتی
operating cost
مخارج عملیاتی
operating expenses
مخارج عملیاتی
operating loss
زیان عملیاتی
operating profit
سود عملیاتی
element
عنصر عملیاتی
operational reserve
احتیاط عملیاتی
operational reserve
ذخیره عملیاتی
operational route
مسیر عملیاتی
operational route
جاده عملیاتی
operationalism
عملیاتی نگری
staging area
منطقه عملیاتی
operations code
رمز عملیاتی
preoperational
پیش عملیاتی
operational problems
مسائل عملیاتی
elements
عنصر عملیاتی
throughput
توان عملیاتی
operational research
تحقیق عملیاتی
operational environment
محیط عملیاتی
operational readiness
امادگی عملیاتی
operational costs
هزینههای عملیاتی
operational definition
تعریف عملیاتی
operational headquarters
ستاد عملیاتی
operational management
مدیریت عملیاتی
eigenvalue
مقدار مشخصه
spectral characteristic
مشخصه مرئی
series characteristics
مشخصه سری
mutual characteristic
مشخصه متقابل
transfer characteristic
مشخصه متقابل
proper function
مشخصه تابع
program specification
مشخصه برنامه
characteristic function
مشخصه تابع
characteristic function
تابع مشخصه
decay characteristic
مشخصه پستاب
persistence characteristic
مشخصه پستاب
arc characteristic
مشخصه قوس
eigenfunction
تابع مشخصه
emergent characteristic
مشخصه نوخاسته
emission characteristic
مشخصه صدور
identification character
علامت مشخصه
dynamic characteristic
مشخصه دینامیک
identification number
حرف مشخصه
filter characteristic
مشخصه صافی
interference characteristic
مشخصه انترفرنس
characteristic values
مقادیر مشخصه
characteristic strength
مقاومت مشخصه
characteristic curve
منحنی مشخصه
characteristic action
عامل مشخصه
electrode characteristic
مشخصه الکترد
static characteristic
مشخصه استاتیک
characteristic curves
منحنیهای مشخصه
proper value
مشخصه مقدار
characteristic root
مشخصه مقدار
characteristic number
مشخصه مقدار
spectral response characteristic
مشخصه طیفی
speed characteristics
مشخصه سرعت
control characteristic
مشخصه فرمان
characteristic equation
معادله مشخصه
operational amplifier
تقویت کننده عملیاتی
scheme of command
طرح عملیاتی یکان
functional units of a computer
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
standing operating procedures
روش جاری عملیاتی
mission load
بار مبنای عملیاتی
operational performance category
طبقه امادگی عملیاتی
operational weapon
جنگ افزار عملیاتی
operational command
فرماندهی از نظر عملیاتی
operational performance category
امادگی عملیاتی از طبقه
radius of action
برد عملیاتی هواپیما
fleet operating base
پایگاه عملیاتی ناوگان
action
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
effective through put
توان عملیاتی موثر
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
shunt characteristic
منحنی مشخصه شنت
load curve
منحنی مشخصه بار
accounting symbol
علایم مشخصه حساب
secondary emission characteristic
مشخصه صدور ثانوی
spectral sensitivity characteristic
مشخصه حساسیت مرئی
number plate
پلاک علائم مشخصه
creep characteristics
منحنی مشخصه خزش
number plates
پلاک علائم مشخصه
beach flag
پرچم مشخصه ساحلی
landmark
علامت مشخصه زمینی
landmarks
علامت مشخصه زمینی
input characteristic
منحنی مشخصه ورودی
image impedance
مقاومت مشخصه تصویر
syndromes
علائم مشخصه مرض
grid characteristic
منحنی مشخصه لامپ
identify signal
علامت یا سیگنال مشخصه
frequency characteristic
منحنی مشخصه فرکانس
grid current characteristic
منحنی مشخصه شبکه
diode characteristic
مشخصه الکترد مرکب
internal characteristic
منحنی مشخصه داخلی
syndrome
علائم مشخصه مرض
zeroed out
غیر عملیاتی شدن یکان
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
base of operations
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
not operationally ready
غیر اماده ازنظر عملیاتی
chop
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
telephone frequency characteristic
منحنی مشخصه فرکانس صحبت
discriminate
با علائم مشخصه ممتاز کردن
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
discriminated
با علائم مشخصه ممتاز کردن
grid current characteristic
منحنی مشخصه جریان شبکه
discriminates
با علائم مشخصه ممتاز کردن
token
کلمه رمزی علامت مشخصه
design speed
سرعت مشخصه تندی پایه
tokens
کلمه رمزی علامت مشخصه
low frequency characteristic
مقدار مشخصه فرکانس پایین
grid characteristic
منحنی مشخصه جریان شبکه
break up
حد فاصل علایم مشخصه هدف
break up
مرز علایم مشخصه هدف
change of operation control
تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
sequential
عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
operationally ready
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
present work
عملیاتی که اکنون انجام شده است
sop
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
alternate escort operating base
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
grid anode characteristic
منحنی مشخصه شبکه-جریان اند
functions
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
graticule
خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
pressmark
حروف رمزی مشخصه کتب کتابخانه
functioned
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
radiological operations
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
routing
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
monadic
مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
devices
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
rated through put
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
target offset methode
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
cold rolling
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
reserved character
کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
counter revolution
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
process bound
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
fix
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
BAK file extension
مشخصه سه حرف استاندارد در سیستم MS DOS برای بیان یک پشتیبان یا کپی از فایل
sanitize
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
iee /s 00
مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
atomic
1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
design strength
مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
unmodified instruction
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulations
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
finder
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
BMP
در گرافیک مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایلی که حاوی تصویر گرافیکی -bit map شده است
Perl
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
server
مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
niladic
مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com