English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
English Persian
legtimize مشروع کردن قانونی کردن
Search result with all words
legitimatize قانونی کردن مشروع کردن
Other Matches
legitimately بطور مشروع یا قانونی
legitimately به طور مشروع یا قانونی صحیح
to lay down a rule قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
legitimises مشروع کردن
legitimization مشروع کردن
legitimized مشروع کردن
legitimising مشروع کردن
legitimised مشروع کردن
legitimizing مشروع کردن
legitimize مشروع کردن
legitimizes مشروع کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranted اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warranting اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
warrant اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
to prescribe something [legal provision] چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
legalising به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
standarize با نمونه یا عیار قانونی مطابقت کردن استاندارد کردن
legalizes به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalized به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalize به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
legalizing به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
legalised به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
to pirate something چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
legalises به طور رسمی شناختن قانونی کردن تصدیق کردن
executing اداره کردن قانونی کردن
executes قانونی کردن اعدام کردن
executes اداره کردن قانونی کردن
executed قانونی کردن اعدام کردن
execute اداره کردن قانونی کردن
execute قانونی کردن اعدام کردن
executing قانونی کردن اعدام کردن
executed اداره کردن قانونی کردن
legalize قانونی کردن
legalization قانونی کردن
legalising قانونی کردن
legalised قانونی کردن
legitimising قانونی کردن
legitimised قانونی کردن
legalises قانونی کردن
legitimises قانونی کردن
legitimization قانونی کردن
legalizing قانونی کردن
legalized قانونی کردن
legitimize قانونی کردن
legitimized قانونی کردن
legitimizing قانونی کردن
legalizes قانونی کردن
legitimizes قانونی کردن
sued تعقیب قانونی کردن
prosecutes تعقیب قانونی کردن
litigating تعقیب قانونی کردن
sues تعقیب قانونی کردن
prosecuting تعقیب قانونی کردن
prosecuted تعقیب قانونی کردن
prosecute تعقیب قانونی کردن
disable فاقدصلاحیت قانونی کردن
disabling فاقدصلاحیت قانونی کردن
indict تعقیب قانونی کردن
indicted تعقیب قانونی کردن
indicting تعقیب قانونی کردن
sue تعقیب قانونی کردن
litigate تعقیب قانونی کردن
indicts تعقیب قانونی کردن
suing تعقیب قانونی کردن
litigated تعقیب قانونی کردن
litigates تعقیب قانونی کردن
disables فاقدصلاحیت قانونی کردن
validating تایید اعتبار قانونی کردن
validates تایید اعتبار قانونی کردن
summon فراخواندن احضار قانونی کردن
validated تایید اعتبار قانونی کردن
validate تایید اعتبار قانونی کردن
summoned فراخواندن احضار قانونی کردن
law قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
to serve a legal p on any one ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
laws قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
misfeasance سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
pirating از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirates از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
rule of reason تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
legitimated مشروع
legitimating مشروع
rightful مشروع
legitimates مشروع
legal مشروع
ill gotten نا مشروع
licit مشروع
legitmate مشروع
legitimate مشروع
illegal نا مشروع
loyal مشروع
lawful مشروع
legitimate defence دفاع مشروع
illegitimate غیر مشروع
legitimate excuse مانع مشروع
legitimate advantage منفعت مشروع
legit حلال مشروع
fair trade تجارت مشروع
lawful مشروع شرعی
dejure مشروع بطورقانونی
right of self defence حق دفاع مشروع
legitimated مانع مشروع
gravy استفاده نا مشروع
se defedendo به عذردفاع مشروع
legitimating دارای حق مشروع
legal impediment مانع مشروع
self defence دفاع مشروع
legitimating مانع مشروع
legal مشروع حقوقی
legitimates دارای حق مشروع
legitimate مانع مشروع
legitimates مانع مشروع
lawfully بطور مشروع
legitimate دارای حق مشروع
legitimated دارای حق مشروع
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
illicit نا مشروع مخالف مقررات
licitly بطور مجاز یا مشروع
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
u. claims دعاوی غیر مشروع یا ناحق
legitimates عذر قانونی قانونی
legitimated عذر قانونی قانونی
legitimate عذر قانونی قانونی
legitimating عذر قانونی قانونی
legitimist هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
ill gotten با وسایل غیر مشروع بدست امده
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
authorized stoppage برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com