Dictiornary-Farsi | مشعل اعلام خطر در روز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
day distress signal	مشعل اعلام خطر در روز


Other Matches

early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
burners	مشعل
torch	مشعل
lunt	مشعل
musrol	مشعل
flambeau	مشعل
torched	مشعل
cresset	مشعل
facula	مشعل
torching	مشعل
torches	مشعل
burner	مشعل
flare	مشعل
flares	مشعل
torch	مشعل دارکردن
torchlight	نور مشعل
single jet blowing	مشعل یک شعلهای
annular burner	مشعل حلقوی
linkboy	حامل مشعل
link boy	مشعل دار
torchbearer	مشعل دار
burner plier	انبر مشعل
linkmen	حامل مشعل
linkman	حامل مشعل
ohm burner	مشعل روغنی
twin jet blowpipe	مشعل دو شعله
hand torch	مشعل دستی
uranium pile	مشعل اورانیومی
acetylene burner	مشعل استیلنی
gas burner	مشعل گازی
torching	مشعل دارکردن
torches	مشعل دارکردن
torched	مشعل دارکردن
premix burner	مشعل پیش گرمکن
uranium pile	مشعل هسته اتمی
comb type burner	مشعل نوع شانهای
oxyacetylene blowpipe	مشعل اکسی استیلن
high pressure burner	مشعل فشار قوی
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
torch bearer	مشعل دار [ابزار]
balanced pressure torch	[مشعل با فشار متعادل]
acetylene torch	مشعل استیلن [ابزار]
torchlight	وابسته به نور مشعل
pulverized coal burner	مشعل خاک ذغالی
cutting torch	مشعل برش دهنده [ابزار]
cutting torch	مشعل قطع کننده [ابزار]
brazing torch	مشعل زرد جوش [ابزار]
flambeau	مشعل چند فتیلهای شمعدان زینتی
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
intimation	اعلام
acknowledgements	اعلام
indiction	اعلام
proclamations	اعلام
indigitation	اعلام
notification	اعلام
intimations	اعلام
enunciation	اعلام
proclamation	اعلام
Annunciation	اعلام
acknowledgement	اعلام
declarations	اعلام
enouncement	اعلام
promulgation	اعلام
annunciator	اعلام گر
declaration	اعلام
meld	اعلام
promulgator	اعلام
predication	اعلام
acknowledgments	اعلام
enunciable	اعلام کردنی
enouce	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
enounce	اعلام کردن
acclaims	اعلام کردن
disclosed	اعلام شده
acclaiming	اعلام کردن
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
acclaim	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
exclaim	اعلام کردن
exclaiming	اعلام کردن
exclaimed	اعلام کردن
acclaimed	اعلام کردن
declaredly	بطور اعلام
proclamation	اعلام کردن
enunciating	اعلام کردن
annunciator	اعلام کننده
promulgated	اعلام کردن
blazon	اعلام کردن
alerting	اعلام خطرکردن
promulgating	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
call out	اعلام خطر
damm	بد اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
proclamations	اعلام کردن
announce	اعلام کردن
announces	اعلام کردن
acknowledgment	اعلام وصول
advice of fate	اعلام وضعیت
announcing	اعلام کردن
advising bank	اعلام میکند
declaration of interest	اعلام بهره
enunciated	اعلام کردن
enunciate	اعلام کردن
promulgate	اعلام کردن
vociferator	اعلام دارنده
blazers	اعلام کننده
proclaimer	اعلام کننده
promulgation	اعلام دارنده
promulgator	اعلام دارنده
warnings	اعلام خطر
declaration	اعلامیه اعلام
declarations	اعلامیه اعلام
warning	اعلام خطر
sound alarm	اعلام صدا
line call	اعلام خط نگهدار
blazer	اعلام کننده
receipts	اعلام وصول
promulge	اعلام کردن
touche	اعلام برخورد
statement of charge	اعلام اتهامات
hanger	اعلام کننده
hangers	اعلام کننده
pronouncer	اعلام کننده
broadcast	اعلام کردن
broadcasts	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
statement	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
larum	اعلام خطر
foretoken	اعلام قبلی
quotes	اعلام کردن
quoted	اعلام کردن
quote	اعلام کردن
indictments	اعلام جرم
indictment	اعلام جرم
impeachment	اعلام جرم
enunciator	اعلام کننده
local warning	اعلام خطر محلی
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
warning net	شبکه اعلام خطر
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
indicter	اعلام جرم کننده
acknowledgments	اعلام وصول رسید
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
very pistol	طپانچه اعلام خطر
net authentication	اعلام معرف در شبکه
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
acknowledgment	شماره اعلام وصول
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
alert station	ایستگاه اعلام خطر
announce in advance	از پیش اعلام کردن
line call	اعلام خط نگه دار
warning signal	علامت اعلام خطر
call out	اعلام خطر کردن
caution flag	پرچم اعلام خطر
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
fab	اعلام موافقتبا چیزی
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
declared capital	سرمایه اعلام شده
declared value	بهای اعلام شده
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
indictor	اعلام جرم کننده
delayed whistle	سوت اعلام افساید
annunciator	اعلام کننده فرامین
pretypify	قبلا اعلام کردن
authenticator	اعلام کننده نشانی
issue price	قیمت اعلام شده
battle lantern	چراغ اعلام خطر
declared value	قیمت اعلام شده
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
hailing	اعلام ورود کردن
impeached	اعلام جرم کردن
blinded	چراغ اعلام خطر
impeaches	اعلام جرم کردن
blind	چراغ اعلام خطر
acknowledging	اعلام معرف کردن
impeaching	اعلام جرم کردن
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
acknowledging	اعلام نشانی کردن
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
impeach	اعلام جرم کردن
acknowledge	اعلام وصول کردن
hails	اعلام ورود کردن
hailed	اعلام ورود کردن
hail	اعلام ورود کردن
early-warning	اعلام خطر کردن
early warning	اعلام خطر کردن
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
receipts	اعلام وصول نمودن
receipt	اعلام وصول نمودن