Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (9 milliseconds)
English
Persian
twin jet blowpipe
مشعل دو شعله
Other Matches
lurid
شعله تیره شعله دودنما
luridly
شعله تیره شعله دودنما
flare
شعله زنی شعله
flares
شعله زنی شعله
torched
مشعل
torches
مشعل
torching
مشعل
cresset
مشعل
lunt
مشعل
musrol
مشعل
facula
مشعل
flambeau
مشعل
torch
مشعل
burners
مشعل
burner
مشعل
flares
مشعل
flare
مشعل
acetylene burner
مشعل استیلنی
linkman
حامل مشعل
torchbearer
مشعل دار
annular burner
مشعل حلقوی
gas burner
مشعل گازی
burner plier
انبر مشعل
single jet blowing
مشعل یک شعلهای
ohm burner
مشعل روغنی
hand torch
مشعل دستی
linkmen
حامل مشعل
uranium pile
مشعل اورانیومی
link boy
مشعل دار
torched
مشعل دارکردن
linkboy
حامل مشعل
torches
مشعل دارکردن
torch
مشعل دارکردن
torching
مشعل دارکردن
torchlight
نور مشعل
acetylene torch
مشعل استیلن
[ابزار]
high pressure burner
مشعل فشار قوی
balanced pressure torch
[مشعل با فشار متعادل]
oxyacetylene blowpipe
مشعل اکسی استیلن
torch bearer
مشعل دار
[ابزار]
premix burner
مشعل پیش گرمکن
comb type burner
مشعل نوع شانهای
total consumption burner
مشعل تمام مصرف کن
uranium pile
مشعل هسته اتمی
torchlight
وابسته به نور مشعل
pulverized coal burner
مشعل خاک ذغالی
day distress signal
مشعل اعلام خطر در روز
cutting torch
مشعل برش دهنده
[ابزار]
cutting torch
مشعل قطع کننده
[ابزار]
brazing torch
مشعل زرد جوش
[ابزار]
flambeau
مشعل چند فتیلهای شمعدان زینتی
ingle
شعله
heating flame
شعله
flameless
بی شعله
flashproof
ضد شعله
aphlogistic
بی شعله
bonefire
شعله
flamy
شعله ور
afire
شعله ور
flaming
شعله ور
flaring
شعله ور
alights
شعله ور
inflammable
شعله ور
alighting
شعله ور
alighted
شعله ور
aflame
شعله ور
alight
شعله ور
flame proof
ضد شعله
flames
شعله
flameproof
ضد شعله
flame
شعله
white flame
شعله سفید
flashless charges
خرج بی شعله
flame test
محک شعله
flash suppressor
شعله پوش
flamy
شعله مانند
flareback
پس زهنی شعله
torch cutting
[برشکاری شعله ای]
lurid flame
شعله تیره
lurid flame
شعله دودنما
neutral flame
شعله خنثی
oriflamme
شعله زرین
oxidizing flame
شعله اکساینده
positive glow
شعله اندی
positive glow
شعله مثبت
reducing flame
شعله احیاگر
inflammation
شعله ور سازی
gaslight
شعله گاز
flashproof
لباس ضد شعله
flame holder
شعله نگهدار
calenture
شعله ور شدن
backfire
پس زدن شعله
backfired
پس زدن شعله
anode glow
شعله اندی
backfires
پس زدن شعله
flashbacks
برگشت شعله
flashbacks
پس زدن شعله
flashback
برگشت شعله
backfiring
پس زدن شعله
flashback
پس زدن شعله
commissioning pennant
پرچم شعله
falmethrower
شعله افکن
flame thrower
شعله افکن
fire thrower
شعله افکن
flame damper
شعله خفه کن
flamboyant
شعله مانند
fire point
نقطه شعله
flamboyant
شعله دار
flash reducer
کم کننده شعله باروت
flameproof
عایق شعله ضد اتش
to smother a flame
شعله ای را خاموش کردن
oxy hydrogen flame
شعله اکسی ئیدروژن
flame adjustment wheel
چرخ تنظیم شعله
powder cutting
برش توسط شعله
inflammable
قابل شعله ورشدن
reducer
کم کننده شعله یا حرارت
rate of flame propagation
سرعت انتشار شعله
flame scraf
با شعله پهن کردن
flashless charges
خرج کم کننده شعله
flashback screen
توری مانع شعله
backblast
شعله عقب نشینی
blind coal
زغال سنگ بی شعله
acetylene oxygen flame
شعله استیلن اکسیژن
flame harden
با شعله سخت کردن
multi flame burner
اجاق چند شعله
multi jet blowpipe
بوری چند شعله
muzzle bell
شعله پوش شیپوری
blazes
شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze
شعله درخشان یا اتش مشتعل
to burn blue
شعله یا نور ابی دادن
flamboyant gothic
شیوه گوتیک شعله اسا
whiffle
نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
muzzle brake
شعله پوش لوله توپ
flame safety
ایمنی در مقابل شعله اتش
flames
شعله زدن زبانه کشیدن
flame
شعله زدن زبانه کشیدن
blazed
شعله درخشان یا اتش مشتعل
garish
دارای زرق و برق زیاد شعله ور
flashes
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashed
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flareback
اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
flash suppressor
خنثی کننده شعله دهانه توپ
ignisfatuus
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
flashes
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
anode glow
شعله مثبت فضای روشن اند
carburizing flame
شعله اکسی استیلن که مقداراستیلن در ان زیاد است
flame hardening
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
napalmed
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalm
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalms
ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
wet stowage
نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
lanceolate leaves
برگ های اسلیمی
[شاه عباسی]
[نیزه ای]
[شعله]
[اغلب در یک یا دو سمت برگ بصورت کنگره بوده و در اغلب فرش های لچک ترنج و باغی بکار می رود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com