Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (11 milliseconds)
English	Persian
delectate	مشعوف ساختن
Search result with all words
grace	لذت بخشیدن مشعوف ساختن
graced	لذت بخشیدن مشعوف ساختن
graces	لذت بخشیدن مشعوف ساختن
gracing	لذت بخشیدن مشعوف ساختن
Other Matches
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
builds	ساختن
fabricate	ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
fabricated	ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
miscreate	بد ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
inventing	ساختن
invented	ساختن
to go in with	ساختن با
to get along	ساختن
invent	ساختن
minted	ساختن
creating	ساختن
creates	ساختن
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
generating	ساختن
set up	ساختن
create	ساختن
fabricating	ساختن
fashioned	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
dree	ساختن با
fashions	مد ساختن
confect	ساختن
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
fashion	مد ساختن
make	ساختن
construct	ساختن
constructed	ساختن
constructing	ساختن
constructs	ساختن
indite	ساختن
makes	ساختن
pellet	حب ساختن
carbonize	کک ساختن
produced	ساختن
idolises	بت ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
composes	ساختن
produce	ساختن
produces	ساختن
bulid	ساختن
idolised	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
fabricates	ساختن
unifies	تک ساختن
remake	از نو ساختن
mint	ساختن
invents	ساختن
bridge	پل ساختن
minting	ساختن
compose	ساختن
to t. up	ساختن
put-up	ساختن
mints	ساختن
to make a shift	ساختن
bridges	پل ساختن
bridged	پل ساختن
remakes	از نو ساختن
forborne	ساختن با
to make away	ساختن
put up	ساختن
upbuild	ساختن
nauseate	متنفر ساختن
reconciling	راضی ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
familiarising	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarize	اشنا ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
interred	مدفون ساختن
maximised	بیشینه ساختن
familiarized	اشنا ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
subverted	واژگون ساختن
subvert	واژگون ساختن
sepulchres	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchers	قبر ساختن
gaunt	زننده ساختن
notifying	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
notified	اگاه ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
diversify	گوناگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
subverting	واژگون ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
reconciles	راضی ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
reconcile	راضی ساختن
notifies	اگاه ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
assimilating	شبیه ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimised	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
disturb	مضطرب ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
relieve	بر جسته ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
insuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
internalization	درونی ساختن
denigration	سیاه ساختن
discover	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
humidified	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
vitiated	معیوب ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
rescind	باطل ساختن
discourages	بی جرات ساختن
discourage	بی جرات ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
snarl	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
substantiated	مستند ساختن
substantiates	مستند ساختن
substantiating	مستند ساختن
ensure	مطمئن ساختن
vitiating	معیوب ساختن
tone down <idiom>	آرام ساختن
to put to a pause	متوقف ساختن
to make known	اشکار ساختن
to let off	روان ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com