Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
i can add rapidly
مشکل مارا زیاد کرد
Other Matches
us
مارا
it will p to wait
جورهمه مارا اوبایدبکشد
ScanDisk
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
great dangers impend over us
خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
the tree sheltered us fromrain
درخت مارا ازباران پناه داد
it did not meet our views
منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
difficult
مشکل
problems
مشکل
uphill
مشکل
quandaries
مشکل
problem
مشکل
jigsaw
مشکل
quandary
مشکل
jigsaws
مشکل
scarc ely
مشکل
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
solutions
پاسخ یک مشکل
solution
پاسخ یک مشکل
hard to please
مشکل پسند
floorer
سوال مشکل
finically
مشکل پسندانه
in a bind
<idiom>
به مشکل افتادن
finicality
مشکل پسندی
exquisite taste
مشکل پسندی
f.in taste
مشکل پسند
feeding problem
مشکل تغذیه
ill-
مشکل سخت
faultless
<adj.>
بدون مشکل
open sesame
مشکل گشا
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
sound
<adj.>
بدون مشکل
flawless
<adj.>
بدون مشکل
fastidious
مشکل پسند
fastidiousness
مشکل پسندی
What's the problem?
مشکل کجاست؟
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
miminy piminy
مشکل پسند
free from error
<adj.>
بدون مشکل
ill
مشکل سخت
up the creek
<idiom>
به مشکل برخودن
defect description
توضیح مشکل
hardest
مشکل شدید
description of error
توضیح مشکل
error description
توضیح مشکل
fault description
توضیح مشکل
harder
مشکل شدید
hard
مشکل شدید
bisexuals
خنثی مشکل
bisexual
خنثی مشکل
picksome
مشکل پسند
hardly
مشکل بزحمت
problem identification
بازشناسی مشکل
deep water
<idiom>
مشکل سخت
ills
مشکل سخت
knots
مشکل عقده
knot
مشکل عقده
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
kick up a fuss
<idiom>
به مشکل بر خوردن
to resolve a doubt
حل مشکل یاشبهه کردن
unhandy
مشکل بدست امده
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
to put the a. in the helve
مشکل یامعمائی را حل کردن
mooney problem checklist
مشکل سنج مونی
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
resource person
فرد مشکل گشا
problem child
کودک مشکل افرین
problem behavior
رفتار مشکل افرین
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
mystification
مشکل وپیچیده سازی
catastrophic error
خطا یا مشکل در کل سیستم
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
Gordian knots
مشکل معما مانند
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
Gordian knot
مشکل معما مانند
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
no picnic
<idiom>
ناخوش آیند ،مشکل
clear up
<idiom>
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
hardens
مشکل کردن سخت شدن
harden
مشکل کردن سخت شدن
Problem - solving .
گره گشایی ( رفع مشکل )
matters
مشکل یا مساله قابل بحث
mattering
مشکل یا مساله قابل بحث
mattered
مشکل یا مساله قابل بحث
matter
مشکل یا مساله قابل بحث
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
it is particularly difficult
بیک طرزمخصوصی مشکل است
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
iteration
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
problems
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
he can scarcely have done that
مشکل این کار را کرده باشد
calculated
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
procedure
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
degree of difficulty
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
problem
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculate
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
get
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
auxiliaries
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
gets
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
squirelly
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
getting
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
problems
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over
<idiom>
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
attended operation
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
graveyard
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
Is that enough to be a problem?
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
alternate
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternates
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
A problem is a chance for you to do your best.
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
yorker
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
seamless integration
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
frame
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
caught between two stools
<idiom>
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
real time
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
blue ribbon program
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
components
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scalogram
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
linear
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
scallywag
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
real time
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
brute force method
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
to upset the applecart
<idiom>
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
cascaded star
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic
محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alert
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerted
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crash
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
rule
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
crashing
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
heartbreak
غم زیاد
greatly
زیاد
great
زیاد
supererogatory
زیاد
squeamishly
زیاد
great-
زیاد
greatest
زیاد
squeamishness
زیاد
rife
زیاد
many
زیاد
profusely
زیاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com