English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English Persian
Gordian knot مشکل معما مانند
Gordian knots مشکل معما مانند
Other Matches
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
paradoxes معما
enigmas معما
enigma معما
paradox معما
chess problem معما
quandaries معما
conundrum معما
quandary معما
conundrums معما
Chinese puzzle معما
Chinese puzzles معما
mysteries معما
mystery معما
riddle معما
crux معما
puzzle معما
puzzles معما
puzzling معما
riddles معما
the answer to the riddle حل این معما
kluge کلید معما
charade نوعی معما
key to a riddle [راه حل معما]
riddles جدول معما
riddle جدول معما
puzzle box جعبه معما
problem معما موضوع
oedipean زیرک در حل معما
problems معما موضوع
riddlingly بشکل معما یا چیستان
it is a puzzle to me برای من معما است
puzzle چیستان جدول معما
puzzles چیستان جدول معما
puzzling چیستان جدول معما
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
jigsaw مشکل
problem مشکل
difficult مشکل
uphill مشکل
problems مشکل
scarc ely مشکل
jigsaws مشکل
quandaries مشکل
quandary مشکل
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
open sesame مشکل گشا
What's the problem? مشکل کجاست؟
head above water <idiom> آشکاری مشکل
fastidious مشکل پسند
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
floorer سوال مشکل
deep water <idiom> مشکل سخت
picksome مشکل پسند
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
kick up a fuss <idiom> به مشکل بر خوردن
ill- مشکل سخت
solution پاسخ یک مشکل
in a bind <idiom> به مشکل افتادن
up the creek <idiom> به مشکل برخودن
ills مشکل سخت
faultless <adj.> بدون مشکل
solutions پاسخ یک مشکل
off the hook <idiom> دورشدن از مشکل
ill مشکل سخت
knots مشکل عقده
finically مشکل پسندانه
fault description توضیح مشکل
problem identification بازشناسی مشکل
error description توضیح مشکل
hard مشکل شدید
harder مشکل شدید
hardest مشکل شدید
description of error توضیح مشکل
defect description توضیح مشکل
bisexual خنثی مشکل
bisexuals خنثی مشکل
knot مشکل عقده
hard to please مشکل پسند
miminy piminy مشکل پسند
finicality مشکل پسندی
feeding problem مشکل تغذیه
impeccable <adj.> بدون مشکل
in a jam <idiom> مشکل داشتن
flawless <adj.> بدون مشکل
immaculate <adj.> بدون مشکل
free from error <adj.> بدون مشکل
exquisite taste مشکل پسندی
f.in taste مشکل پسند
sound <adj.> بدون مشکل
hardly مشکل بزحمت
fastidiousness مشکل پسندی
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
mooney problem checklist مشکل سنج مونی
solves یافتن پاسخ یک مشکل
raise eyebrows <idiom> ایجاد مشکل و زحمت
catastrophic error خطا یا مشکل در کل سیستم
solve یافتن پاسخ یک مشکل
unhandy مشکل بدست امده
to resolve a doubt حل مشکل یاشبهه کردن
to put the a. in the helve مشکل یامعمائی را حل کردن
solved یافتن پاسخ یک مشکل
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
resource person فرد مشکل گشا
mystification مشکل وپیچیده سازی
calculation پاسخ به یک مشکل در ریاضی
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
problem child کودک مشکل افرین
problem behavior رفتار مشکل افرین
solving یافتن پاسخ یک مشکل
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering مشکل یا مساله قابل بحث
hardens مشکل کردن سخت شدن
harden مشکل کردن سخت شدن
finicking جلوه فروش مشکل پسند
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
it is particularly difficult بیک طرزمخصوصی مشکل است
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
matter مشکل یا مساله قابل بحث
mattered مشکل یا مساله قابل بحث
clear up <idiom> حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
i can add rapidly مشکل مارا زیاد کرد
Problem - solving . گره گشایی ( رفع مشکل )
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
matters مشکل یا مساله قابل بحث
calculates یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
calculated یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculate یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
he can scarcely have done that مشکل این کار را کرده باشد
problem سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
procedure روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
problems سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
squirelly اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
get برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
graveyards مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
graveyard مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
tide (someone) over <idiom> کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
alternate مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
alternated مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternates مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
scallywag نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
blue ribbon program برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scalogram نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
brute force method روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com