English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
English Persian
exquisite taste مشکل پسندی
fastidiousness مشکل پسندی
finicality مشکل پسندی
Other Matches
popularity مردم پسندی
social desirability جامعه پسندی
stuck up <idiom> خود پسندی
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
quandaries مشکل
uphill مشکل
quandary مشکل
problems مشکل
difficult مشکل
problem مشکل
scarc ely مشکل
jigsaws مشکل
jigsaw مشکل
hardly مشکل بزحمت
f.in taste مشکل پسند
up the creek <idiom> به مشکل برخودن
finically مشکل پسندانه
floorer سوال مشکل
in a bind <idiom> به مشکل افتادن
solutions پاسخ یک مشکل
solution پاسخ یک مشکل
in a jam <idiom> مشکل داشتن
hard to please مشکل پسند
miminy piminy مشکل پسند
picksome مشکل پسند
problem identification بازشناسی مشکل
bisexual خنثی مشکل
bisexuals خنثی مشکل
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
head above water <idiom> آشکاری مشکل
kick up a fuss <idiom> به مشکل بر خوردن
off the hook <idiom> دورشدن از مشکل
deep water <idiom> مشکل سخت
feeding problem مشکل تغذیه
open sesame مشکل گشا
ills مشکل سخت
ill- مشکل سخت
fault description توضیح مشکل
knots مشکل عقده
free from error <adj.> بدون مشکل
immaculate <adj.> بدون مشکل
faultless <adj.> بدون مشکل
hard مشکل شدید
harder مشکل شدید
hardest مشکل شدید
error description توضیح مشکل
description of error توضیح مشکل
defect description توضیح مشکل
knot مشکل عقده
flawless <adj.> بدون مشکل
sound <adj.> بدون مشکل
impeccable <adj.> بدون مشکل
ill مشکل سخت
What's the problem? مشکل کجاست؟
fastidious مشکل پسند
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
resource person فرد مشکل گشا
problem child کودک مشکل افرین
mooney problem checklist مشکل سنج مونی
problem behavior رفتار مشکل افرین
solves یافتن پاسخ یک مشکل
catastrophic error خطا یا مشکل در کل سیستم
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
mystification مشکل وپیچیده سازی
solved یافتن پاسخ یک مشکل
solve یافتن پاسخ یک مشکل
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
calculation پاسخ به یک مشکل در ریاضی
to resolve a doubt حل مشکل یاشبهه کردن
Gordian knot مشکل معما مانند
Gordian knots مشکل معما مانند
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
to put the a. in the helve مشکل یامعمائی را حل کردن
solving یافتن پاسخ یک مشکل
raise eyebrows <idiom> ایجاد مشکل و زحمت
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
end در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
unhandy مشکل بدست امده
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
finicking جلوه فروش مشکل پسند
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
i can add rapidly مشکل مارا زیاد کرد
it is particularly difficult بیک طرزمخصوصی مشکل است
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
harden مشکل کردن سخت شدن
hardens مشکل کردن سخت شدن
mattered مشکل یا مساله قابل بحث
mattering مشکل یا مساله قابل بحث
matters مشکل یا مساله قابل بحث
clear up <idiom> حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
matter مشکل یا مساله قابل بحث
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
Problem - solving . گره گشایی ( رفع مشکل )
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
he can scarcely have done that مشکل این کار را کرده باشد
calculate یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
procedure روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
calculated یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
problems سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
problem سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
squirelly اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
get برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
graveyards مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyard مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over <idiom> کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
alternate مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
alternates مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
blue ribbon program برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scallywag نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scalogram نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
brute force method روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hooks نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alert پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerted پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crashingly خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
ambiguous نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
RPC روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
remotest روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remoter روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com