English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
What's the problem? مشکل کجاست؟
Other Matches
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
Where is the ...? ... کجاست؟
Where is the lift? آسانسور کجاست؟
Where is the guest house? مهمانسرا کجاست؟
Where is the toilet? توالت کجاست؟
Where is my seat(place) جای من کجاست ؟
Where are your manners ? ادبت کجاست ؟
Where is the terminus? ترمینال کجاست؟
Where is the underground? مترو کجاست؟
Where is the hotel/ guest house? هتل کجاست؟
Where is the post office? پستخانه کجاست؟
Where is the station? ایستگاه کجاست؟
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کجاست؟
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
Where is the sleeping car? واگن خواب کجاست؟
What is holding it up ? what is the snag? گیر کار کجاست ؟
Where is the nearest pharmacy? نزدیکترین داروخانه کجاست؟
Where is the hotel reservation? رزرو هتل کجاست؟
Where is the nearest exchange office? نزدیکترین صرافی کجاست؟
Where is the emergency exit? در خروج اضطراری کجاست؟
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
where is the platform 3? سکوی شماره 3 کجاست؟
Where is the information desk? میز اطلاعات کجاست؟
Where is the nearest garage نزدیکترین تعمیرگاه کجاست؟
where is the kilogramme weight ? سنگ کیلوگرم کجاست
Where is the bus stop? ایستگاه اتوبوس کجاست؟
What is wrong ? what is the snag ? عیب کار کجاست ؟
Where is the left-luggage office? دفتر بار امانتی کجاست؟
Where is the location of this camp ? محل این اردوگاه کجاست ؟
Where is the booking office? باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the booking office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where's the railway station? ایستگاه راه آهن کجاست؟
Where is the ticket office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the nearest underground station? نزدیکترین ایستگاه مترو کجاست؟
Where is the neareset petrol station? نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟
Where are the luggage trolleys? چرخهای دستی حمل بار کجاست؟
Where are the luggage lockers? قفسه های ویژه بار کجاست؟
Can you tell me where ... is? آیا ممکن است به من بگویید ... کجاست؟
Where is the mate ( companion ) of this glove ? لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
Where are the luggage lockers? قفسه های ویژه اسباب و اثاثیه کجاست؟
You mark my words . ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
jigsaw مشکل
jigsaws مشکل
scarc ely مشکل
problems مشکل
problem مشکل
difficult مشکل
uphill مشکل
quandary مشکل
quandaries مشکل
faultless <adj.> بدون مشکل
impeccable <adj.> بدون مشکل
fastidious مشکل پسند
defect description توضیح مشکل
sound <adj.> بدون مشکل
flawless <adj.> بدون مشکل
immaculate <adj.> بدون مشکل
free from error <adj.> بدون مشکل
finicality مشکل پسندی
finically مشکل پسندانه
floorer سوال مشکل
hard to please مشکل پسند
miminy piminy مشکل پسند
open sesame مشکل گشا
picksome مشکل پسند
problem identification بازشناسی مشکل
knots مشکل عقده
knot مشکل عقده
description of error توضیح مشکل
fault description توضیح مشکل
hardest مشکل شدید
harder مشکل شدید
hard مشکل شدید
error description توضیح مشکل
in a jam <idiom> مشکل داشتن
up the creek <idiom> به مشکل برخودن
deep water <idiom> مشکل سخت
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
head above water <idiom> آشکاری مشکل
kick up a fuss <idiom> به مشکل بر خوردن
off the hook <idiom> دورشدن از مشکل
in a bind <idiom> به مشکل افتادن
feeding problem مشکل تغذیه
fastidiousness مشکل پسندی
solution پاسخ یک مشکل
bisexuals خنثی مشکل
bisexual خنثی مشکل
ill- مشکل سخت
solutions پاسخ یک مشکل
ill مشکل سخت
ills مشکل سخت
hardly مشکل بزحمت
exquisite taste مشکل پسندی
f.in taste مشکل پسند
Gordian knots مشکل معما مانند
Gordian knot مشکل معما مانند
calculation پاسخ به یک مشکل در ریاضی
raise eyebrows <idiom> ایجاد مشکل و زحمت
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
problem behavior رفتار مشکل افرین
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
catastrophic error خطا یا مشکل در کل سیستم
solved یافتن پاسخ یک مشکل
mooney problem checklist مشکل سنج مونی
resource person فرد مشکل گشا
problem child کودک مشکل افرین
solves یافتن پاسخ یک مشکل
solve یافتن پاسخ یک مشکل
solving یافتن پاسخ یک مشکل
to put the a. in the helve مشکل یامعمائی را حل کردن
to resolve a doubt حل مشکل یاشبهه کردن
mystification مشکل وپیچیده سازی
unhandy مشکل بدست امده
harden مشکل کردن سخت شدن
hardens مشکل کردن سخت شدن
mattering مشکل یا مساله قابل بحث
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
it is particularly difficult بیک طرزمخصوصی مشکل است
i can add rapidly مشکل مارا زیاد کرد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
finicking جلوه فروش مشکل پسند
Problem - solving . گره گشایی ( رفع مشکل )
matters مشکل یا مساله قابل بحث
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
clear up <idiom> حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
mattered مشکل یا مساله قابل بحث
matter مشکل یا مساله قابل بحث
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculate یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
he can scarcely have done that مشکل این کار را کرده باشد
problems سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
procedure روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
calculated یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
calculates یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
problem سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
gets برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
get برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
squirelly اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
getting برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyard مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
tide (someone) over <idiom> کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyards مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
alternates مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternate مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
scalogram نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scallywag نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
blue ribbon program برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
brute force method روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com