English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (39 milliseconds)
English Persian
harden مشکل کردن سخت شدن
hardens مشکل کردن سخت شدن
Search result with all words
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
seamless integration فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
to put the a. in the helve مشکل یامعمائی را حل کردن
to resolve a doubt حل مشکل یاشبهه کردن
clear up <idiom> حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
in the doghouse <idiom> مشکل پیدا کردن با
to upset the applecart <idiom> مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
Other Matches
ScanDisk که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
jigsaws مشکل
scarc ely مشکل
difficult مشکل
quandary مشکل
quandaries مشکل
jigsaw مشکل
uphill مشکل
problem مشکل
problems مشکل
impeccable <adj.> بدون مشکل
What's the problem? مشکل کجاست؟
flawless <adj.> بدون مشکل
faultless <adj.> بدون مشکل
kick up a fuss <idiom> به مشکل بر خوردن
sound <adj.> بدون مشکل
hardly مشکل بزحمت
finically مشکل پسندانه
miminy piminy مشکل پسند
finicality مشکل پسندی
knots مشکل عقده
harder مشکل شدید
knot مشکل عقده
hard to please مشکل پسند
ill مشکل سخت
immaculate <adj.> بدون مشکل
feeding problem مشکل تغذیه
f.in taste مشکل پسند
open sesame مشکل گشا
fastidiousness مشکل پسندی
bisexual خنثی مشکل
bisexuals خنثی مشکل
hard مشکل شدید
picksome مشکل پسند
hardest مشکل شدید
exquisite taste مشکل پسندی
ill- مشکل سخت
free from error <adj.> بدون مشکل
ills مشکل سخت
problem identification بازشناسی مشکل
error description توضیح مشکل
head above water <idiom> آشکاری مشکل
in a bind <idiom> به مشکل افتادن
solutions پاسخ یک مشکل
defect description توضیح مشکل
solution پاسخ یک مشکل
in a jam <idiom> مشکل داشتن
deep water <idiom> مشکل سخت
floorer سوال مشکل
fastidious مشکل پسند
have a time <idiom> به مشکل بر خوردن
description of error توضیح مشکل
fun and games <idiom> وفیفه مشکل
up the creek <idiom> به مشکل برخودن
fault description توضیح مشکل
off the hook <idiom> دورشدن از مشکل
can of worms <idiom> مشکل پیچیده وسردرگم
unhandy مشکل بدست امده
solving یافتن پاسخ یک مشکل
solves یافتن پاسخ یک مشکل
mooney problem checklist مشکل سنج مونی
no picnic <idiom> ناخوش آیند ،مشکل
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
problem child کودک مشکل افرین
problem behavior رفتار مشکل افرین
Gordian knot مشکل معما مانند
mystification مشکل وپیچیده سازی
Gordian knots مشکل معما مانند
calculation پاسخ به یک مشکل در ریاضی
resource person فرد مشکل گشا
solve یافتن پاسخ یک مشکل
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
end در انتها یا پس از چندین مشکل
catastrophic error خطا یا مشکل در کل سیستم
solved یافتن پاسخ یک مشکل
through the mill <idiom> تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows <idiom> ایجاد مشکل و زحمت
turn tail <idiom> فرار از خطر یا مشکل
matters مشکل یا مساله قابل بحث
simplest آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
last straw <idiom> [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
finicking جلوه فروش مشکل پسند
simpler آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
it is particularly difficult بیک طرزمخصوصی مشکل است
intricate design نقش پیچیده، درهم و مشکل
iteration تکرار یک برنامه برای حل مشکل
Problem - solving . گره گشایی ( رفع مشکل )
difficult terrain زمین مشکل برای عبور
mattered مشکل یا مساله قابل بحث
matter مشکل یا مساله قابل بحث
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
i can add rapidly مشکل مارا زیاد کرد
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering مشکل یا مساله قابل بحث
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
problem سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
complex بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
he can scarcely have done that مشکل این کار را کرده باشد
problems سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
degree of difficulty درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
procedure روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
calculated یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculate یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
getting برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliary پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
squirelly اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
auxiliaries پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
gets برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
problem یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bug خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
problems یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
attended operation فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
tide (someone) over <idiom> کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
graveyard مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
A problem is a chance for you to do your best. مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
alternate مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
alternates مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
yorker توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
frame خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
linear روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
blue ribbon program برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scallywag نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scalogram نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
brute force method روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hooks نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alert پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crashes خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
rule نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
crashed خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
ambiguous نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
alleys منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
RPC روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
remoter روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com