Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
to put the a. in the helve
مشکل یامعمائی را حل کردن
Other Matches
ScanDisk
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
to resolve a doubt
حل مشکل یاشبهه کردن
hardens
مشکل کردن سخت شدن
harden
مشکل کردن سخت شدن
clear up
<idiom>
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
seamless integration
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
to upset the applecart
<idiom>
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
jigsaws
مشکل
scarc ely
مشکل
difficult
مشکل
quandary
مشکل
quandaries
مشکل
jigsaw
مشکل
uphill
مشکل
problem
مشکل
problems
مشکل
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
What's the problem?
مشکل کجاست؟
flawless
<adj.>
بدون مشکل
faultless
<adj.>
بدون مشکل
kick up a fuss
<idiom>
به مشکل بر خوردن
sound
<adj.>
بدون مشکل
hardly
مشکل بزحمت
finically
مشکل پسندانه
miminy piminy
مشکل پسند
finicality
مشکل پسندی
knots
مشکل عقده
harder
مشکل شدید
knot
مشکل عقده
hard to please
مشکل پسند
ill
مشکل سخت
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
feeding problem
مشکل تغذیه
f.in taste
مشکل پسند
open sesame
مشکل گشا
fastidiousness
مشکل پسندی
bisexual
خنثی مشکل
bisexuals
خنثی مشکل
hard
مشکل شدید
picksome
مشکل پسند
hardest
مشکل شدید
exquisite taste
مشکل پسندی
ill-
مشکل سخت
free from error
<adj.>
بدون مشکل
ills
مشکل سخت
problem identification
بازشناسی مشکل
error description
توضیح مشکل
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
in a bind
<idiom>
به مشکل افتادن
solutions
پاسخ یک مشکل
defect description
توضیح مشکل
solution
پاسخ یک مشکل
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
deep water
<idiom>
مشکل سخت
floorer
سوال مشکل
fastidious
مشکل پسند
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
description of error
توضیح مشکل
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
up the creek
<idiom>
به مشکل برخودن
fault description
توضیح مشکل
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
unhandy
مشکل بدست امده
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
mooney problem checklist
مشکل سنج مونی
no picnic
<idiom>
ناخوش آیند ،مشکل
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
problem child
کودک مشکل افرین
problem behavior
رفتار مشکل افرین
Gordian knot
مشکل معما مانند
mystification
مشکل وپیچیده سازی
Gordian knots
مشکل معما مانند
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
resource person
فرد مشکل گشا
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
catastrophic error
خطا یا مشکل در کل سیستم
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
matters
مشکل یا مساله قابل بحث
simplest
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
finicking
جلوه فروش مشکل پسند
simpler
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
it is particularly difficult
بیک طرزمخصوصی مشکل است
intricate design
نقش پیچیده، درهم و مشکل
iteration
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
Problem - solving .
گره گشایی ( رفع مشکل )
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
mattered
مشکل یا مساله قابل بحث
matter
مشکل یا مساله قابل بحث
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
i can add rapidly
مشکل مارا زیاد کرد
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
mattering
مشکل یا مساله قابل بحث
complicated
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
problem
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
complex
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
he can scarcely have done that
مشکل این کار را کرده باشد
problems
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
degree of difficulty
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
procedure
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
calculated
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formula
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculate
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
advanced
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
getting
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliary
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
squirelly
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
auxiliaries
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
gets
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
problem
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
problems
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
attended operation
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
Is that enough to be a problem?
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
tide (someone) over
<idiom>
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
graveyard
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
A problem is a chance for you to do your best.
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
real time
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
alternate
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools
<idiom>
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
alternates
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
yorker
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
frame
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
linear
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
real time
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
blue ribbon program
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scallywag
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scalogram
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
brute force method
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic
محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hooks
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alert
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crashes
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
rule
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
crashed
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
ambiguous
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
anti balance tab
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
RPC
روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
remoter
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com