English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (5 milliseconds)
English Persian
impressmeat مصادره وادارسازی بخدمت لشکری یادریایی
Other Matches
imprest وادار بخدمت لشکری یادریایی کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
martial لشکری
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
active حاضر بخدمت
reemploy دوباره بخدمت خواندن
muster out بخدمت خاتمه دادن
handyman شخص اماده بخدمت
lay off بخدمت خاتمه دادن
handymen شخص اماده بخدمت
serviced درخت سنجد وابسته بخدمت
service درخت سنجد وابسته بخدمت
minuteman داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
expropriation مصادره
impressment مصادره
confiscation مصادره
sequestrate مصادره
sequestration مصادره
confiscator مصادره گر
seizing مصادره
forfeiture مصادره
confiscation of property مصادره مال
confiscation مصادره یا ضبط
imprest مصادره مساعده
finest مصادره کردن
fined مصادره کردن
sequester مصادره کردن
fine مصادره کردن
put into requisition به مصادره گرفتن
call into requisition به مصادره گرفتن
confiscate مصادره کردن
essentials مصادره کردن
confiscate مصادره حراج
confiscating مصادره حراج
confiscating مصادره کردن
confiscates مصادره حراج
confiscates مصادره کردن
essential مصادره کردن
requisitioning بازگرفتن مصادره کردن
requisitions بازگرفتن مصادره کردن
requisition بازگرفتن مصادره کردن
requisitioned بازگرفتن مصادره کردن
confiscating مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscation مصادره و ضبط توسط دولت
confiscates مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
confiscate مصادره یا ضبط یا توقیف کردن
postulant نامزد جدید نامزد ورود بخدمت کلیسا
conscription of wealth مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
privateer کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
confiscating توقیف کردن مصادره کردن
confiscate توقیف کردن مصادره کردن
confiscates توقیف کردن مصادره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com