Dictiornary-Farsi | مصرف انرژی مصرف توان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان


Other Matches

energy consumption	مصرف انرژی
average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
usage	مصرف
usages	مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
overall consumption	مصرف کل
comsumption	مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
consumption	مصرف
expenditure	مصرف
wastes	بی مصرف
waste	بی مصرف
consumerism	مصرف
sodden	بی مصرف
extravagant	مصرف
wasteful	مصرف
waster	مصرف
wasters	مصرف
disposal	مصرف
income consumption curve	مصرف
offtake	مصرف
good for nothing	بی مصرف
expense	مصرف
otiose	بی مصرف
of no a	بی مصرف
unemployed	بی مصرف
fission to yield ratio	توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
consumerism	مصرف گرایی
user	مصرف کننده
coefficient of utility	ضریب مصرف
throwaway	یکبار مصرف
home consumption	مصرف خانگی
home use entry	اعلامیه مصرف
high mass consumption	مصرف انبوه
users	مصرف کننده
consumer	مصرف کننده
abusing	سوء مصرف
abuses	سوء مصرف
abused	سوء مصرف
abuse	سوء مصرف
usage rate	نرخ مصرف
mass consumption	مصرف انبوه
use up	مصرف کردن
consumes	مصرف کردن
inconsumable	مصرف نکردنی
induced consumption	مصرف القائی
expenditure	میزان مصرف
induced consumption	مصرف تشویقی
industrial consumption	مصرف صنعتی
rags	بی مصرف شدن
rag	بی مصرف شدن
irrigation consumption	مصرف ابیاری
expendable	مصرف پذیر
internal consumption	مصرف داخلی
dismantling	بی مصرف کردن
consumed	مصرف کردن
consume	مصرف کردن
spends	مصرف کردن
spend	مصرف کردن
home consumption	مصرف داخلی
idle stock	موجودی بی مصرف
eats	مصرف کردن
eat	مصرف کردن
dismantles	بی مصرف کردن
power consumer	مصرف برق
per capita consumption	مصرف سرانه
rival consumption	مصرف رقابتی
consumption theory	نظریه مصرف
consumption schedule	جدول مصرف
consumption rate	اهنگ مصرف
consumption rate	میزان مصرف
consumption rate	نواخت مصرف
peak load	بحبوحه مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
consumption function	تابع مصرف
partial substitution	جانشینی مصرف
consumer brand	کالای پر مصرف
domestic consumption	مصرف خانگی
ready use	اماده مصرف
ready for use	اماده مصرف
permanent consumption	مصرف دائمی
power consumption	مصرف قدرت
power consumption	مصرف برق
present consumption	مصرف جاری
present consumption	مصرف حال
private consumption	مصرف خصوصی
productive consumption	مصرف مولد
propensity to consume	گرایش به مصرف
propensity to consume	تمایل به مصرف
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
put away	مصرف کردن
rate of consumption	نرخ مصرف
internal power	مصرف داخلی
consumable	مصرف شدنی
conspicuious consumption	مصرف تجملی
shelf life	تاریخ مصرف
gasoline consumption	مصرف بنزین
mass consumption	مصرف کلان
using	استعمال مصرف
consumers	مصرف کننده
fuel consumption	مصرف سوخت
maximum power demand	مصرف حداکثر
national consumption	مصرف ملی
conspicious consumption	مصرف تجملی
capital consumption	مصرف سرمایه
bootless	بی مصرف بی علاج
throw away	چیز بی مصرف
to use up	مصرف کردن
optional consumption	مصرف اختیاری
autonomous consumption	مصرف مستقل
transitory consumption	مصرف گذرا
transitory consumption	مصرف انتقالی
unproductive consumption	مصرف بیهوده
utilizable <adj.>	قابل مصرف
excise tax	مالیات بر مصرف
expenditure credit	اعتبار مصرف
dismantled	بی مصرف کردن
utilization	مصرف بکاربری
suitable <adj.>	مصرف کردنی
usable <adj.>	مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	مصرف کردنی
utilisation [British]	مورد مصرف
usable <adj.>	قابل مصرف
applicable <adj.>	مصرف کردنی
disposable	مصرف شدنی
suitable <adj.>	قابل مصرف
utilization	مورد مصرف
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
utilisations	موارد مصرف
use	استعمال مصرف
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
utilizations	موارد مصرف
usages	موارد مصرف
uses	استعمال مصرف
applicable <adj.>	قابل مصرف
dismantle	بی مصرف کردن
recive	مصرف کنید
using	مورد مصرف
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
usage	مورد مصرف
exploitation [utilization]	مورد مصرف
exhausted	مصرف شده
reactive volt ampere hour meter	کنتور مصرف کور
offer curve	منحنی قیمت مصرف
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
volt ampere hour meter	کنتور مصرف فاهری
bauble	چیزقشنگ وبی مصرف
dissaving	مصرف بیش از درامد
baubles	چیزقشنگ وبی مصرف
disposable tableware	ظروف یک بار مصرف
consumer surplus	نصیب مصرف کننده
product usage rate	میزان مصرف محصول
inputted	نیروی مصرف شده
primary consumers	مصرف کنندگان نخستین
meter	کنتور مصرف سنج
input	نیروی مصرف شده
var hour meter	کنتور مصرف کور
excess meter	کنتور مصرف اضافی
throwaway	مصرف کن و دور بیانداز
meters	کنتور مصرف سنج
expendable property	اماد مصرف شدنی
rational consumer	مصرف کننده عقلائی
utilizable	قابل استفاده مصرف
p day	زمان تعادل مصرف
price consumption curve	منحنی قیمت مصرف
consumerism	حمایت از مصرف کننده
nonrival consumption	مصرف غیر رقابتی
specific fuel consumption	مصرف سوخت ویژه
low marginal propensity to cunsume	تمایل ارام به مصرف
consumer credit	اعتبار مصرف کننده
macronutrient	عنصر غذایی پر مصرف
marginal propensity to consume	میل نهائی به مصرف
consumer equilibrium	تعادل مصرف کننده
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
to lay up in a napkin	بی مصرف نگاه داشتن
gew gaw	اشیاء قشنگ بی مصرف
tertiary consumers	مصرف کنندگان سومین
consumer choice	انتخاب مصرف کننده
law of diminishing atility	قانون مصرف نزولی
gimcrack	قشنگ و بی مصرف عروسک
use	بکاربردن مصرف کردن
dud	بی مصرف گلوله معیوب
use	مصرف استفاده کردن
indirect consumption	مصرف غیر مستقیم
uses	بکاربردن مصرف کردن
logplate	صفحه صورت مصرف
disposal	مصرف درمعرض گذاری
uses	مصرف استفاده کردن
consumable supplies	اماد مصرف شدنی
home use entry	اعلامیه مصرف شخصی
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
consumer preference	رجحان مصرف کننده
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن