Dictiornary-Farsi | مصرف بکاربری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
utilization	مصرف بکاربری


Other Matches

utilizable	بکاربری
manipulation	دست کاری بکاربری
average propensity to consume	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer	مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
extravagant	مصرف
wasteful	مصرف
waster	مصرف
expenditure	مصرف
wasters	مصرف
comsumption	مصرف
income consumption curve	مصرف
consumerism	مصرف
good for nothing	بی مصرف
sodden	بی مصرف
consumption possibility line	حد مصرف
consumption	مصرف
disposal	مصرف
expense	مصرف
overall consumption	مصرف کل
usage	مصرف
offtake	مصرف
of no a	بی مصرف
usages	مصرف
aggregate consumption	مصرف کل
wastes	بی مصرف
waste	بی مصرف
otiose	بی مصرف
unemployed	بی مصرف
consumerism	مصرف گرایی
propensity to consume	گرایش به مصرف
capital consumption	مصرف سرمایه
throwaway	یکبار مصرف
consumption rate	میزان مصرف
consumption rate	نواخت مصرف
consumption function	تابع مصرف
consumption possibility line	خط امکانات مصرف
bootless	بی مصرف بی علاج
applicable <adj.>	مصرف کردنی
coefficient of utility	ضریب مصرف
conspicuious consumption	مصرف تجملی
consumable	مصرف شدنی
consumer brand	کالای پر مصرف
conspicious consumption	مصرف تجملی
consumption rate	اهنگ مصرف
permanent consumption	مصرف دائمی
productive consumption	مصرف مولد
mass consumption	مصرف کلان
mass consumption	مصرف انبوه
propensity to consume	تمایل به مصرف
put away	مصرف کردن
rate of consumption	نرخ مصرف
expenditure credit	اعتبار مصرف
irrigation consumption	مصرف ابیاری
internal power	مصرف داخلی
internal consumption	مصرف داخلی
maximum power demand	مصرف حداکثر
private consumption	مصرف خصوصی
national consumption	مصرف ملی
per capita water consumption	مصرف سرانه اب
per capita consumption	مصرف سرانه
peak load	بحبوحه مصرف
partial substitution	جانشینی مصرف
power consumer	مصرف برق
power consumption	مصرف قدرت
optional consumption	مصرف اختیاری
power consumption	مصرف برق
present consumption	مصرف جاری
present consumption	مصرف حال
industrial consumption	مصرف صنعتی
ready for use	اماده مصرف
induced consumption	مصرف القائی
transitory consumption	مصرف گذرا
transitory consumption	مصرف انتقالی
excise tax	مالیات بر مصرف
energy consumption	مصرف انرژی
unproductive consumption	مصرف بیهوده
domestic consumption	مصرف خانگی
utilizable <adj.>	قابل مصرف
usage rate	نرخ مصرف
use up	مصرف کردن
consumption theory	نظریه مصرف
to use up	مصرف کردن
throw away	چیز بی مصرف
fuel consumption	مصرف سوخت
ready use	اماده مصرف
inconsumable	مصرف نکردنی
idle stock	موجودی بی مصرف
rival consumption	مصرف رقابتی
home use entry	اعلامیه مصرف
home consumption	مصرف داخلی
home consumption	مصرف خانگی
high mass consumption	مصرف انبوه
gasoline consumption	مصرف بنزین
consumption schedule	جدول مصرف
spends	مصرف کردن
spend	مصرف کردن
eats	مصرف کردن
eat	مصرف کردن
consumes	مصرف کردن
consumed	مصرف کردن
consume	مصرف کردن
induced consumption	مصرف تشویقی
expenditure	میزان مصرف
rags	بی مصرف شدن
rag	بی مصرف شدن
utilisation [British]	مورد مصرف
disposable	مصرف شدنی
utilization	مورد مصرف
usages	موارد مصرف
utilisations	موارد مصرف
utilizations	موارد مصرف
uses	استعمال مصرف
TAN [Transaction authentication number]	رمز یکبار مصرف
recive	مصرف کنید
using	مورد مصرف
usage	مورد مصرف
exhausted	مصرف شده
shelf life	تاریخ مصرف
expendable	مصرف پذیر
exploitation [utilization]	مورد مصرف
dismantling	بی مصرف کردن
dismantles	بی مصرف کردن
dismantled	بی مصرف کردن
dismantle	بی مصرف کردن
use	استعمال مصرف
consumers	مصرف کننده
consumer	مصرف کننده
abusing	سوء مصرف
abuses	سوء مصرف
abused	سوء مصرف
autonomous consumption	مصرف مستقل
suitable <adj.>	مصرف کردنی
usable <adj.>	مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.>	مصرف کردنی
utilizable <adj.>	مصرف کردنی
using	استعمال مصرف
useful <adj.>	مصرف کردنی
abuse	سوء مصرف
usable <adj.>	قابل مصرف
applicable <adj.>	قابل مصرف
suitable <adj.>	قابل مصرف
utilisable [British] <adj.>	قابل مصرف
useful <adj.>	قابل مصرف
users	مصرف کننده
user	مصرف کننده
price consumption curve	منحنی قیمت مصرف
utilizable	قابل استفاده مصرف
underconsumption theory	نظریه مصرف ناکافی
primary consumers	مصرف کنندگان نخستین
unit kilometer	مصرف کیلومتری یکان
unproductive consumption	مصرف غیر مولد
disposable tableware	ظروف یک بار مصرف
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
throwaway	مصرف کن و دور بیانداز
reactive volt ampere hour meter	کنتور مصرف کور
to lay up in a napkin	بی مصرف نگاه داشتن
consumerism	حمایت از مصرف کننده
representative consumer	مصرف کننده نمونه
var hour meter	کنتور مصرف کور
service cable	کابل مصرف کننده
slather	بطورافراط مصرف کردن
soft goods	کالاهای مصرف شدنی
total consumption burner	مشعل تمام مصرف کن
specific fuel consumption	مصرف سوخت ویژه
rational consumer	مصرف کننده عقلائی
tertiary consumers	مصرف کنندگان سومین
secondary consumers	مصرف کنندگان دومین
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
product usage rate	میزان مصرف محصول
volt ampere hour meter	کنتور مصرف فاهری
baubles	چیزقشنگ وبی مصرف
bauble	چیزقشنگ وبی مصرف
excess meter	کنتور مصرف اضافی
expendable property	اماد مصرف شدنی
inputted	نیروی مصرف شده
consumer psychology	روانشناسی مصرف کننده
input	نیروی مصرف شده
metres	کنتور مصرف سنج
gew gaw	اشیاء قشنگ بی مصرف
metre	کنتور مصرف سنج
home use entry	اعلامیه مصرف شخصی
dissaving	مصرف بیش از درامد
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
consumer preference	رجحان مصرف کننده
consumer equilibrium	تعادل مصرف کننده
consumer credit	اعتبار مصرف کننده
consumer choice	انتخاب مصرف کننده
consumer behaviour	رفتار مصرف کننده
consumable supplies	اماد مصرف شدنی
consumer sovereignty	حاکمیت مصرف کننده
soverignty of the consumer	حاکمیت مصرف کننده
consumer surplus	نصیب مصرف کننده
consumer's choice	انتخاب مصرف کننده
age of mass consumption	عصر مصرف انبوه