English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
representative consumer مصرف کننده نمونه
Other Matches
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
users مصرف کننده
consumer مصرف کننده
user مصرف کننده
consumers مصرف کننده
service cable کابل مصرف کننده
rational consumer مصرف کننده عقلائی
consumer behaviour رفتار مصرف کننده
consumer choice انتخاب مصرف کننده
consumer sovereignty حاکمیت مصرف کننده
consumer psychology روانشناسی مصرف کننده
consumer protection حمایت از مصرف کننده
soverignty of the consumer حاکمیت مصرف کننده
consumer preference رجحان مصرف کننده
consumer surplus نصیب مصرف کننده
consumer equilibrium تعادل مصرف کننده
consumerism حمایت از مصرف کننده
consumer credit اعتبار مصرف کننده
consumer's choice انتخاب مصرف کننده
consumer economics علم اقتصاد مصرف کننده
theory of consumer's choice نظریه انتخاب مصرف کننده
dominant user یکان مصرف کننده عمده
consumer's surplus یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
consumer appeal تاثیر محصول روی مصرف کننده
recommended retail price قیمت توصیه شده برای مصرف کننده
consumer advertising تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
bespoke software نرم افزاری بکه برای یک نیاز خالص مصرف کننده نوشته شده است
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
neoclassical economics در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
module اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
freeware نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
shelf life مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
sampling نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
unemployed بی مصرف
offtake مصرف
consumption possibility line حد مصرف
extravagant مصرف
expense مصرف
usage مصرف
disposal مصرف
sodden بی مصرف
comsumption مصرف
usages مصرف
good for nothing بی مصرف
wasteful مصرف
wastes بی مصرف
otiose بی مصرف
waste بی مصرف
expenditure مصرف
of no a بی مصرف
consumerism مصرف
waster مصرف
wasters مصرف
aggregate consumption مصرف کل
income consumption curve مصرف
consumption مصرف
overall consumption مصرف کل
sampled نمونه
modeled نمونه
specimen نمونه
sample نمونه
model نمونه
specimens نمونه
precedents نمونه
exemplars نمونه
examples نمونه
example نمونه
schema نمونه
modules نمونه
foretype نمونه
sampling نمونه
forme نمونه
module نمونه
ensample نمونه
exemplar نمونه
modelled نمونه
precedent نمونه
format نمونه
formats نمونه
models نمونه
schemata نمونه
copyslip نمونه
instances نمونه
instance نمونه
paradigm نمونه
paradigms نمونه
strickle نمونه
representative نمونه
representatives نمونه
breadboard نمونه
typicalness نمونه
pattern نمونه
patterns نمونه
calligraph نمونه
progenitors نمونه
typed نمونه
paragon نمونه
paragons نمونه
types نمونه
type نمونه
copied نمونه
copying نمونه
copy نمونه
copies نمونه
progenitor نمونه
consumption function تابع مصرف
spend مصرف کردن
to use up مصرف کردن
consumption possibility line خط امکانات مصرف
consumption rate میزان مصرف
consumption rate نواخت مصرف
transitory consumption مصرف گذرا
transitory consumption مصرف انتقالی
spends مصرف کردن
rival consumption مصرف رقابتی
consumerism مصرف گرایی
use up مصرف کردن
throwaway یکبار مصرف
usage rate نرخ مصرف
dismantling بی مصرف کردن
dismantles بی مصرف کردن
excise tax مالیات بر مصرف
dismantled بی مصرف کردن
dismantle بی مصرف کردن
utilizable <adj.> قابل مصرف
exhausted مصرف شده
unproductive consumption مصرف بیهوده
consumption rate اهنگ مصرف
consumption schedule جدول مصرف
rags بی مصرف شدن
shelf life تاریخ مصرف
consume مصرف کردن
using استعمال مصرف
consumption theory نظریه مصرف
expenditure میزان مصرف
energy consumption مصرف انرژی
consumer brand کالای پر مصرف
rag بی مصرف شدن
consumed مصرف کردن
eats مصرف کردن
disposable مصرف شدنی
eat مصرف کردن
consumable مصرف شدنی
throw away چیز بی مصرف
consumes مصرف کردن
expendable مصرف پذیر
domestic consumption مصرف خانگی
mass consumption مصرف کلان
present consumption مصرف حال
present consumption مصرف جاری
power consumption مصرف برق
power consumption مصرف قدرت
power consumer مصرف برق
abuses سوء مصرف
abused سوء مصرف
coefficient of utility ضریب مصرف
private consumption مصرف خصوصی
use استعمال مصرف
productive consumption مصرف مولد
exploitation [utilization] مورد مصرف
gasoline consumption مصرف بنزین
uses استعمال مصرف
maximum power demand مصرف حداکثر
abusing سوء مصرف
optional consumption مصرف اختیاری
applicable <adj.> قابل مصرف
idle stock موجودی بی مصرف
utilizable <adj.> مصرف کردنی
capital consumption مصرف سرمایه
utilisable [British] <adj.> مصرف کردنی
useful <adj.> مصرف کردنی
usable <adj.> مصرف کردنی
suitable <adj.> مصرف کردنی
industrial consumption مصرف صنعتی
induced consumption مصرف تشویقی
applicable <adj.> مصرف کردنی
bootless بی مصرف بی علاج
inconsumable مصرف نکردنی
suitable <adj.> قابل مصرف
usable <adj.> قابل مصرف
per capita water consumption مصرف سرانه اب
per capita consumption مصرف سرانه
peak load بحبوحه مصرف
high mass consumption مصرف انبوه
partial substitution جانشینی مصرف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com