English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
parliamentary مصوب پارلمان دارای پارلمان فراکسیون
Other Matches
parliaments پارلمان
parliament پارلمان
speaker of parliament رئیس پارلمان
membership of the parliament عضویت پارلمان
parliaments مجلس شورا پارلمان
Capitol عمارت پارلمان ایالتی
parliament مجلس شورا پارلمان
lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
hansard صورت جلسات رسمی پارلمان انگلیسی
bigben ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
roundheal عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
roundhead نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
block فراکسیون
sanctioned laws مصوب
edicts قانون مصوب
edict قانون مصوب
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
odoriferous دارای بو
fraught with دارای
trilinear دارای سه خط
footy دارای پا
glochidiate دارای مو
three legged دارای سه پا
bilabiate دارای دو لب
three-legged دارای سه پا
iodic دارای ید
miasmatic دارای دمه بد بو
salaried دارای حقوق
monandrous دارای یک شوهر
prerogative دارای حق ویژه
monatomic دارای یک جوهرفرد
papillose دارای برامدگی
monoclinal دارای یک شیب
weighted دارای وزن
miasmal دارای دمه بد بو
formal دارای فکر
pelliculate دارای پوسته
sabulous دارای شن ریزه
splashing دارای ترشح
pileate دارای کلاهک
petiolated دارای دمگل
petiolate دارای دمگل
splashes دارای ترشح
splash دارای ترشح
palmy دارای نخل
melodic دارای ملودی
melodious دارای ملودی
synonymous دارای ترادف
of that ilk دارای همان جا
multilineal دارای چندین خط
stilted دارای چوب پا
myrrhic دارای بوی مر
myrrhy دارای بوی مر
energetic دارای انرژی
nitrous دارای شوره
synonymous دارای تشابه
portentous دارای فال بد
overbusy دارای کارزیاد
monometallic دارای یک فلز
monopetalous دارای یک گلبرگ
muciferous دارای مخاط
multifid دارای چندشکاف
deadbeat دارای سکون
deadbeats دارای سکون
multiflorous دارای بیش از سه گل
nucleate دارای هسته
alcoholic دارای الکل
staminate دارای جرثومه نر
deficient دارای کمبود
redundant دارای اطناب
splashy دارای ترشح
spirituous دارای الکل
legitimate دارای حق مشروع
legitimated دارای حق مشروع
legitimates دارای حق مشروع
legitimating دارای حق مشروع
rectilinear دارای مسیرمستقیم
flabby دارای عضلات شل
spiriferous دارای عضومارپیچی
sonant دارای اهنگ
stannic دارای قلع
stannous دارای قلع
alcoholics دارای الکل
monogamous دارای یک همسر
monogamous دارای یک زن یا یک شوهر
bigamous دارای دو زن یا دو شوهر
swell butted دارای ته گنده
sulfureous دارای گوگرد
strontic دارای استرونیوم
squib دارای صدای فش فش
squibs دارای صدای فش فش
straight line دارای خط مستقیم
low spirited دارای روحیه بد
low-spirited دارای روحیه بد
social minded دارای افکاراجتماعی
silicifoeous دارای در کوهی
quartziferous دارای در کوهی
pulsatile دارای تپش
pulsant دارای تپش
pseudonymous دارای تخلص
primiparous دارای یک اولاد
primipara دارای یک اولاد
prerogatived دارای حق ویژه
preemptor دارای حق شفعه
pre emptive دارای حق شفعه
prerogatives دارای حق ویژه
polygamous دارای چند زن
plumose دارای دسته پر
pinnular دارای بالچه
rarely beautiful دارای زیبائی
rattly دارای صدای تق تق
shoaly دارای جاهای کم اب
shelterer دارای حفاظ
equivocal دارای دومعنی
backed دارای پشت
short range دارای برد کم
short-range دارای برد کم
sexagenary دارای سن 06 تا96
handy <adj.> دارای مزیت
self abnegating دارای کف نفس
rifled دارای خان
rugose دارای رکه
reversioner دارای حق رجوع
reboant دارای واکنش
pinnular دارای برگچه
foliolate دارای برگچه
basined دارای ابگیر
dyslogistic دارای خاطرات بد
bicentric دارای دومرکز
bichrome دارای دو رنگ
double tongued دارای دوقول
dolose دارای قصدجرم
bimolecular دارای دوملکول
bimorphemic دارای دوشکل
bimotored دارای دوموتور
binaural دارای دو گوش
binocular دارای دو چشم
binuclear دارای دو هسته
binucleate دارای دو هسته
azotic دارای ازت
entitative دارای وجودخارجی
floaty دارای اب نشین کم
adamantean دارای تلئلو
fibrinous دارای مودلیفی
aluminous دارای زاج
amphibolic دارای دو معنی
feldspathic دارای فلدسپار
febile دارای حالت تب
far reaching دارای اثرزیاد
antithetic دارای ضد ونقیض
antithetical دارای ضد ونقیض
arbitrative دارای اختیارحکمیت
artiodactylous دارای سم شکافته
aulait دارای شیر
binucleated دارای دو هسته
bipartite دارای دوقسمت
dipteran دارای دو بال
calcic دارای اهک
declinatory دارای تمایل
dartrous دارای تبخال
cuspidal دارای برامدگی
capitated دارای سرمجزا
cretaceous دارای گچ فراوان
cephalous دارای کله
crepitant دارای صدای خش خش
chinned دارای چانه
copperbottomed دارای ته مسی
chymiferous دارای کیموس
cingulate دارای کمربند
cirrous دارای اویز
calcareous دارای کلسیم
bumpiness دارای برامدگی
biradial دارای دوشعاع
biramous دارای دو شاخه
dipolar دارای دو قطب
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com