Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
multiple
مضاعف چند ردیفه چند لولهای
Other Matches
double row bearing
یاطاقان دو ردیفه
double-back bench
نیمکت جفتی
[پشت به پشت یا یک ردیفه]
cylindrical
لولهای
pipeline
لولهای
pipelines
لولهای
tubiform
لولهای
cannulate
لولهای
pipy
لولهای
fistulous
لولهای
fistular
لولهای
tubulose
لولهای
tubulous
لولهای
cannulated
لولهای
tubular
لولهای
pipe aqueduct
اباره لولهای
barrel drop
ابشار لولهای
barrel outlet
ابگیر لولهای
tube well
چاه لولهای
tube insulator
مقره لولهای
salver shaped
لولهای شکل
bore hole
چاه لولهای
false key
خار لولهای
salverform
لولهای شکل
four way
چهار لولهای
poppet valve
سوپاپ لولهای
pipe outlet
ابگیر لولهای
pipe organ
ارغنون لولهای
pipe culvert
ابگذر لولهای
pipe aqueduct
ناو لولهای
roll paper
کاغذ لولهای
tubular capacitor
خازن لولهای
tubular pole
دکل لولهای
tubular radiator
رادیاتور لولهای
tulip valve
سوپاپ لولهای
tubular rivet
پرچ لولهای
twingun
توپ دو لولهای
tubular scaffold
داربست لولهای
tubular shaft
محور لولهای
tubular mast
دکل لولهای
tubularity
حالت لولهای
tubular
لولهای شکل
spar
الوار لولهای
sparred
الوار لولهای
spars
الوار لولهای
tubular condenser
خازن لولهای
tubular well
چاه لولهای
Lambalo
لامبالو
[این نوع فرش که بصورت طولی و کناره بافته می شود که مربوط به قزاقستان بوده و تقلیدی از فرش تالش است و در آن از زمینه کف ساده به همراه نقوش ابتداپی و حواشی دو یا سه ردیفه استفاده می شود.]
dash pot
کمک فنر لولهای
to pull at a pipe
با کوشش اب از لولهای کشیدن
multiple gun
توپ چند لولهای
tubular transmission shaft
محور انتقال لولهای
tubular steel scaffold
داربست لولهای فولادی
tubulure
دریچه کوچک لولهای
three gun picture tube
لامپ تصویر سه لولهای
single gun color tube
لامپ تصویر تک لولهای
tricolor picture tube
لامپ تصویر سه لولهای
pipe sand trap
ماسه گیر لولهای
pipestill
دستگاه تقطیر لولهای
tubal
لوله رحم لولهای
double line
خط مضاعف
double precision
مضاعف
doubled up
مضاعف
multiple
مضاعف
duplexes
مضاعف
duplex
مضاعف
bilateral
مضاعف
double
مضاعف
doubled
مضاعف
tubulation
شکل لوله ترتیب لولهای
tubulous
دارای گلهای کوچک لولهای
tubulose
دارای گلهای کوچک لولهای
drainpipes
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
drainpipe
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
double density
تراکم مضاعف
double beam
پرتو مضاعف
double blowing
دمش مضاعف
double bond
اتصال مضاعف
double cropping
کشت مضاعف
double decomposition
تجزیه مضاعف
fiddle blocks
قرقره مضاعف
peak to peak voltage
ولتاژ مضاعف
double counting
محاسبه مضاعف
double density
چگالی مضاعف
double alternation
تناوب مضاعف
birefringence
شکست مضاعف
two throw ladder
پلکان مضاعف
double image
تصویر مضاعف
double
مضاعف نمودن
doubled
مضاعف نمودن
doubled up
مضاعف نمودن
binary
جفتی مضاعف
bilateral observation
دیدبانی مضاعف
birefringence
انکسار مضاعف
double diode
دیود مضاعف
doubled columns
ستونهای مضاعف
double word
کلمه مضاعف
double salt
نمک مضاعف
double taxation
مالیات مضاعف
double dissociation
گسست مضاعف
double salt
ملح مضاعف
double refraction
شکست مضاعف
double refraction
انکسار مضاعف
double punch
منگنه مضاعف
double precision
دقت مضاعف
double length
طول مضاعف
double lead screw
حلزونی مضاعف
double junction
اتصال مضاعف
doubleword
کلمه مضاعف
doubliy
بطور مضاعف
double length
با طول مضاعف
dual nationality
تابعیت مضاعف
duplexing
مضاعف سازی
duplex computer
کامپیوتر مضاعف
duplex console
پیشانه مضاعف
dual density
تراکم مضاعف
duplexing
مضاعف کردن
doubly linked
با پیوند مضاعف
tubuliferous
دارای گلهای لولهای وطبقی شکل
tubulifloral
دارای گلهای لولهای وطبقی شکل
ac fittings
رابطهای لولهای پخدار بازاویه 53 درجه
bound barrel
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته
double piston engine
موتور پیستون مضاعف
double tape
نوار مساحی مضاعف
double taxation
مالیات بندی مضاعف
double entry
دفتر داری مضاعف
double irradiation technique
روش تاباندن مضاعف
double contact lamp
لامپ با اتصال مضاعف
double density recording
ضبط تراکم مضاعف
double triode
لامپ تریود مضاعف
electrical double layer
لایه مضاعف الکتریکی
double linked list
لیست پیوندی مضاعف
double beam
شعاع مضاعف نور
double limiter
محدود کننده مضاعف
double hardening
سخت گردانی مضاعف
double blind method
روش بی نام مضاعف
oversrike
چاپ مضاعف دخشه
doubled pawns
پیادهای مضاعف شطرنج
parotid duct
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
ontos
تفنگ 601 میلی متری دو لولهای خودکششی
double filament lamp
لامپ رشتهای با فیلامان مضاعف
alum
سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
double two high rolling mill
دستگاه نورد مضاعف دوبل
addend
عدد مضاعف عددافزوده شده
teleprinter
کاغذ لولهای شکل که پیام ها روی آن چاپ می شوند
rivnut
نوعی پرچ لولهای کور باساقه رزوه شده
teleprinters
کاغذ لولهای شکل که پیام ها روی آن چاپ می شوند
polyene
ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
pitot tube
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
double buffering
روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
mandrel
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
multipe expansion of credit
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
cherry rivet
پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود
duct
لولهای که حاوی کابل هایی است که اطراف یک گروه کابل یک پوشش محافظ قرار دارد
bilateral spotting
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
tubulate
لولهای کردن لوله دار کردن
duodide
دیود مضاعف دیود دوبل
double
مضاعف کردن دولا کردن
doubled up
مضاعف کردن دولا کردن
doubled
مضاعف کردن دولا کردن
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
scitovsky double criterion
معیار دوگانه سیتووسکی معیار مضاعف سیتووسکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com