Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (11 milliseconds)
English	Persian
disturb	مضطرب ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
Search result with all words
disquiet	اشفتن مضطرب ساختن
commove	مضطرب ساختن به هیجان اوردن
discompose	مضطرب ساختن پریشان کردن
Other Matches
deuced	مضطرب
concerned	مضطرب
careworn	مضطرب
inquiet	مضطرب
anxious	مضطرب
anguished	مضطرب
uneasily	مضطرب
uneasy	مضطرب
panicky	مضطرب
over anxious	اشفته مضطرب
beset	مضطرب کردن
perturbate	مختل مضطرب
vexatious	اشفته مضطرب
besets	مضطرب کردن
pother	نگرانی مضطرب
unruly	متمرد مضطرب
fluster	اشفتن مضطرب کردن
flustering	اشفتن مضطرب کردن
flusters	اشفتن مضطرب کردن
flustered	اشفتن مضطرب کردن
nuisance raid	تک هوایی ایذایی تک مضطرب کننده
flag waver	مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
distress	مضطرب کردن محنت زده کردن
distresses	مضطرب کردن محنت زده کردن
pertubative	اشفته سازنده مضطرب سازنده
alarms	هراسان کردن مضطرب کردن
alarmed	هراسان کردن مضطرب کردن
upsetting	اشفته کردن مضطرب کردن
upsets	اشفته کردن مضطرب کردن
alarm	هراسان کردن مضطرب کردن
alarum	هراسان کردن مضطرب کردن
upset	اشفته کردن مضطرب کردن
alarmingly	هراسان کردن مضطرب کردن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
put up	ساختن
make	ساختن
makes	ساختن
unifies	تک ساختن
build	ساختن
buildings	ساختن
put-up	ساختن
fabricating	ساختن
fabricates	ساختن
constructs	ساختن
constructing	ساختن
construct	ساختن
builds	ساختن
miscreate	بد ساختن
creates	ساختن
dree	ساختن با
create	ساختن
pills	حب ساختن
inventing	ساختن
invented	ساختن
pill	حب ساختن
pellet	حب ساختن
invent	ساختن
confect	ساختن
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
carbonize	کک ساختن
upgraded	ساختن
bulid	ساختن
fabrication	ساختن
invents	ساختن
fashion	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
manufactured	ساختن
fashions	مد ساختن
indite	ساختن
manufacture	ساختن
manufactures	ساختن
upgrade	ساختن
bridge	پل ساختن
composes	ساختن
compose	ساختن
mint	ساختن
minted	ساختن
creating	ساختن
idolizing	بت ساختن
bridged	پل ساختن
bridges	پل ساختن
forborne	ساختن با
produce	ساختن
produced	ساختن
produces	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
remakes	از نو ساختن
fabricated	ساختن
constructed	ساختن
set up	ساختن
to make a shift	ساختن
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
generating	ساختن
fabricate	ساختن
to go in with	ساختن با
to get along	ساختن
unifying	تک ساختن
mints	ساختن
unify	تک ساختن
to make away	ساختن
upbuild	ساختن
minting	ساختن
remake	از نو ساختن
to t. up	ساختن
notifying	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
familiarising	اشنا ساختن
notifies	اگاه ساختن
notified	اگاه ساختن
familiarize	اشنا ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
diversified	گوناگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
diversify	گوناگون ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
familiarized	اشنا ساختن
familiarised	اشنا ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
reconciling	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
subverted	واژگون ساختن
reconcile	راضی ساختن
subverting	واژگون ساختن
subverts	واژگون ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
subvert	واژگون ساختن
sepulchers	قبر ساختن
gaunt	زننده ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
familiarises	اشنا ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
discovered	مکشوف ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
discover	مکشوف ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
snarl	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن
denudes	عاری ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
minimised	کمینه ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
accustom	معتاد ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
denuding	عاری ساختن
substantiate	مستند ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
rescind	باطل ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
maximised	بیشینه ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com