Dictiornary-Farsi | مطابق با تقاضای من | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
at my request	مطابق با تقاضای من


Other Matches

blood chit	تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator	کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination	نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
total demand	تقاضای کل
aggregate demand	تقاضای کل
at the request of	تقاضای
at the instance of	به تقاضای
national demand	تقاضای ملی
aggregate demand function	تابع تقاضای کل
demand for payment	تقاضای پرداخت
factor demand	تقاضای عوامل
effective demand	تقاضای موثر
elastic demand	تقاضای با کشش
final demand	تقاضای نهائی
inelastic demand	تقاضای بی کشش
request to send	تقاضای ارسال
joint demand	تقاضای مشترک
excess demand	تقاضای بیش از حد
request substitution	تقاضای تعویض
re claim	تقاضای مجدد
maximum demand	تقاضای بیشینه
composite demand	تقاضای مرکب
at the instance of	بر حسب تقاضای
pop the question <idiom>	تقاضای ازدواج
market demand	تقاضای بازار
give	تقاضای رای
gives	تقاضای رای
giving	تقاضای رای
application	تقاضای کار
applications	تقاضای کار
aggregate market demand	تقاضای کل بازار
complementary demand	تقاضای تکمیلی
complementary demand	تقاضای مکمل
application for loan	تقاضای وام
credit application	تقاضای گشایش اعتبار
demands	تقاضای خرید کالا
oyer	تقاضای استماع یا دادرسی
marginal demand price	قیمت تقاضای نهائی
apply for a divorce	تقاضای طلاق کردن
elastic demand	تقاضای انعطاف پذیر
derived demand	تقاضای مشتق شده
law of downward sloping demand	قانون تقاضای نزولی
inelastic demand	تقاضای غیر حساس
individual demand schedule	جدول تقاضای فردی
elastic demand	تقاضای کشش دار
downward sloping demand curve	منحنی تقاضای نزولی
perfectly elastic demand	تقاضای کاملا با کشش
perfectly inelastic demand	تقاضای کاملا بی کشش
soft market	بازار با تقاضای خوب
toa for a job or position	تقاضای شغل کردن
demanded	تقاضای خرید کالا
rpo	تقاضای مظنه قیمت
tax	تحمیل تقاضای سنگین
to request issuance	تقاضای صدور کردن
taxes	تحمیل تقاضای سنگین
demand	تقاضای خرید کالا
taxed	تحمیل تقاضای سنگین
ask for a lady's hand	تقاضای ازدواج با بانویی کردن
demurs	تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurrer	تقاضای تاخیر درصدور حکم
put the bite on someone <idiom>	از کسی تقاضای پول کردن
demurring	تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred	تقاضای درنگ یا مکث کردن
call of more	حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demur	تقاضای درنگ یا مکث کردن
To demand prompt payment.	تقاضای پرداخت فوری کردن
To seek political asylum.	تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum.	تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
reclamation	تقاضای جبران خسارت کردن
layer	برنامهای که تقاضای ارسال کند
layers	برنامهای که تقاضای ارسال کند
planned demand	تقاضای برنامه ریزی شده
rts	Send To Request تقاضای ارسال
caller	شخصی که تقاضای تماس دارد
excess demand	تقاضای زیادی مازاد تقاضا
callers	شخصی که تقاضای تماس دارد
request time out	تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
blue bark	تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
speculative demand for money	تقاضای سفته بازی برای پول
letters rogatory	نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
nonce word	واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
postulancy	تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
demand accommodation	تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
to withdraw an application	صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge	مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
consilient	مطابق
agreeably to	مطابق
congurous	مطابق
even with	مطابق
respondent	مطابق
respondents	مطابق
confirming	مطابق
according	مطابق
corresponding	مطابق
accordant	مطابق
incompliance with	مطابق
correspoundent	مطابق
similiar	مطابق
corresponding to	مطابق با
secundumn	مطابق
complied with	مطابق با
frae	مطابق
in keeping	مطابق
in register	مطابق
corresponding to	مطابق
pursuant	مطابق
complied	مطابق با
correspounding	مطابق
complying	مطابق با
from	مطابق
within	مطابق
after	مطابق
correspondents	مطابق
comply	مطابق با
complies	مطابق با
according to	مطابق
similar	مطابق
correspondent	مطابق
matched	مطابق
The victors demanded unconditional surrender .	فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
ARQ	که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
reclama	تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
hygienically	مطابق بهداشت
in accordance with	مطابق موافق
traditionally	مطابق احادیث
synchronised	مطابق بودن
as usual	مطابق معمول
fashionably	مطابق معمول
synchronises	مطابق بودن
trendy	مطابق آخرین مد
after the manner of	بتقلید مطابق
astronomically	مطابق هیئت
homologize	مطابق شدن
up to date	مطابق روز
constitutionally	مطابق قانون
correspond	مطابق بودن
conform to	مطابق بودن با
corresponded	مطابق بودن
corresponds	مطابق بودن
trendier	مطابق آخرین مد
by the square	مطابق نمونه
by my watch	مطابق ساعت من
correspound	مطابق بودن
trendiest	مطابق آخرین مد
geometrically	مطابق هندسه
up-to-date	مطابق روز
newfashioned	مطابق مد روز
posher	مطابق مد روز
posh	مطابق مد روز
pursuant to	مطابق برحسب
relevant	وابسته مطابق
adjust	مطابق کردن
pedagogically	مطابق فن تعلیم
synchronize	مطابق بودن
physiologically	مطابق فیزیولوژی
synchrinized	مطابق بودن
testamentary	مطابق با وصیت
poshest	مطابق مد روز
synchronising	مطابق بودن
synchronizes	مطابق بودن
orthodox	مطابق مرسوم
to	برحسب مطابق
to correspond to	مطابق بودن
corresponding	مطابق متشابه
small claim	ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
paralleled	نظیر مطابق بودن با
meets	مطابق شرایط بودن
quite the thing	مطابق بارسم معمول
true life	مطابق زندگی روزمره
ethically	مطابق علم اخلاق
keping with one's view	مطابق نظرکسی بودن
biblical	مطابق کتاب مقدس
modular	مطابق اندازه یامقیاس
paralleling	نظیر مطابق بودن با
parallelled	نظیر مطابق بودن با
parallelling	نظیر مطابق بودن با
parallels	نظیر مطابق بودن با
metronomic	مطابق میزانه شمار
pedagogical teaching	اموزش مطابق فن تعلیم
pedagogically	مطابق علم اموزش
to keep step to a band	مطابق موزیک پازدن
true copy	رونوشت مطابق با اصل
reconstructions	نمونه مطابق اصل
ethnologically	مطابق علم نژادشناسی
parallel	نظیر مطابق بودن با
discretionally	مطابق میل و اختیار
dialectically	مطابق قواعد منطق
ideal	مطابق نمونه واقعی
cut-and-dried	مطابق نقشه وبرنامه
anatomically	مطابق علم تشریح
anno hegirae	مطابق تقویم هجری
up to date	مطابق اخرین طرز
reconstruction	نمونه مطابق اصل
up-to-date	مطابق اخرین طرز
constitutional	مطابق قانون اساسی
ideals	مطابق نمونه واقعی
cut and dry	مطابق نقشه وبرنامه
cut and dried	مطابق نقشه وبرنامه