Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (8 milliseconds)
English	Persian
rhetorically	مطابق علم معانی بیان یا فصاحت فصیحانه
Other Matches
rhetoric	علم معانی بیان معانی بیان
rhetor	اموزگار معانی بیان
rhetoricians	اموزگار معانی بیان
rhetorician	اموزگار معانی بیان
oratorically	فصیحانه
standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
ineloquent	بی فصاحت
eloquence	فصاحت
orations	فصاحت وبلاغت
ineloquence	عدم فصاحت
eloquently	با فصاحت و بلاغت
euphuist	فصاحت فروش
oration	فصاحت وبلاغت
rhetoric	فصاحت و بلاغت لفافی
rhetorical	وابسته به فصاحت وبلاغت
eloquence	سخنوری علم فصاحت
semantics	علم معانی
synesis	توافق معانی
gloss	فهرست معانی
association of ideas	تداعی معانی
rhetorically	از روی معانی
rhetorical	معانی بیانی
glossary	فهرست معانی
glossaries	فهرست معانی
euphuism	انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
polysemy	تکثر وتعدد معانی
semantics	علم لغات و معانی
polysemous	دارای تعدد معانی
associations	تداعی معانی تجمع
association	تداعی معانی تجمع
to speak [things indicating something]	بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
synesis	ارتباط مفاهیم ربط معانی
numerology	مبحث معانی رمزی اعداد
cryptologic	رمزشناسی معانی حروف رمز
warns	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn	بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
glossarial	مربوط به فهرست معانی ای که درپایان کتاب باشد تفسیری
negative true logic	سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
glossary	فهرست معانی فهرست لغات
glossaries	فهرست معانی فهرست لغات
in keeping	مطابق
complied with	مطابق با
in register	مطابق
similar	مطابق
even with	مطابق
correspounding	مطابق
correspoundent	مطابق
corresponding to	مطابق
corresponding to	مطابق با
congurous	مطابق
incompliance with	مطابق
frae	مطابق
pursuant	مطابق
complying	مطابق با
confirming	مطابق
consilient	مطابق
agreeably to	مطابق
according	مطابق
respondents	مطابق
accordant	مطابق
correspondent	مطابق
correspondents	مطابق
corresponding	مطابق
respondent	مطابق
within	مطابق
comply	مطابق با
matched	مطابق
complied	مطابق با
after	مطابق
according to	مطابق
from	مطابق
secundumn	مطابق
similiar	مطابق
complies	مطابق با
in accordance with	مطابق موافق
correspond	مطابق بودن
geometrically	مطابق هندسه
homologize	مطابق شدن
poshest	مطابق مد روز
posh	مطابق مد روز
posher	مطابق مد روز
hygienically	مطابق بهداشت
testamentary	مطابق با وصیت
pedagogically	مطابق فن تعلیم
newfashioned	مطابق مد روز
at my request	مطابق با تقاضای من
pursuant to	مطابق برحسب
fashionably	مطابق معمول
traditionally	مطابق احادیث
synchrinized	مطابق بودن
trendy	مطابق آخرین مد
trendiest	مطابق آخرین مد
to	برحسب مطابق
relevant	وابسته مطابق
to correspond to	مطابق بودن
trendier	مطابق آخرین مد
corresponded	مطابق بودن
corresponds	مطابق بودن
up-to-date	مطابق روز
orthodox	مطابق مرسوم
synchronising	مطابق بودن
by the square	مطابق نمونه
synchronize	مطابق بودن
synchronises	مطابق بودن
correspound	مطابق بودن
constitutionally	مطابق قانون
conform to	مطابق بودن با
after the manner of	بتقلید مطابق
synchronised	مطابق بودن
by my watch	مطابق ساعت من
physiologically	مطابق فیزیولوژی
adjust	مطابق کردن
corresponding	مطابق متشابه
as usual	مطابق معمول
astronomically	مطابق هیئت
synchronizes	مطابق بودن
up to date	مطابق روز
classic	مطابق بهترین نمونه
cut and dried	مطابق نقشه وبرنامه
modular	مطابق اندازه یامقیاس
meet	مطابق شرایط بودن
anno hegirae	مطابق تقویم هجری
cut-and-dried	مطابق نقشه وبرنامه
anatomically	مطابق علم تشریح
meets	مطابق شرایط بودن
cut and dry	مطابق نقشه وبرنامه
parallel	نظیر مطابق بودن با
to keep step to a band	مطابق موزیک پازدن
constitutional	مطابق قانون اساسی
ideal	مطابق نمونه واقعی
ideals	مطابق نمونه واقعی
technically	مطابق اصول فنی
musically	مطابق اصول موسیقی
true copy	رونوشت مطابق با اصل
accentually	مطابق تکیه صدا
paralleled	نظیر مطابق بودن با
paralleling	نظیر مطابق بودن با
parallelled	نظیر مطابق بودن با
parallelling	نظیر مطابق بودن با
parallels	نظیر مطابق بودن با
reconstructions	نمونه مطابق اصل
reconstruction	نمونه مطابق اصل
biblical	مطابق کتاب مقدس
classics	مطابق بهترین نمونه
pedagogically	مطابق علم اموزش
up-to-date	مطابق اخرین طرز
pedagogical teaching	اموزش مطابق فن تعلیم
currencies	مطابق روز بودن
currency	مطابق روز بودن
dialectically	مطابق قواعد منطق
metronomic	مطابق میزانه شمار
discretionally	مطابق میل و اختیار
keping with one's view	مطابق نظرکسی بودن
ethically	مطابق علم اخلاق
ethnologically	مطابق علم نژادشناسی
true life	مطابق زندگی روزمره
up to date	مطابق اخرین طرز
quite the thing	مطابق بارسم معمول
up-to-date	امروزی تازه مطابق روز
grammatically	مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
standardised	مطابق درجه معینی دراوردن
standardises	مطابق درجه معینی دراوردن
orthodox	مطابق عقاید کلیسای مسیح
up to date	امروزی تازه مطابق روز
standardising	مطابق درجه معینی دراوردن
standardize	مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes	مطابق درجه معینی دراوردن
that i snot in keepingwith our	این مطابق نظریه مانیست
standardizing	مطابق درجه معینی دراوردن
symptomatic	مطابق نشانه بیماری نماینده
synchronizes	همزمان شدن با هم مطابق کردن
ethnically	مطابق علم طوایف بشر
scriptural	مطابق متن کتاب مقدس
adjusting	تسویه نمودن مطابق کردن
synchronize	همزمان شدن با هم مطابق کردن
sovietize	مطابق رژیم شوروی کردن
conventional	مرسوم مطابق ایین وقاعده
standardization	مطابق معیار خاص دراوردن
sunwise	مطابق گردش عقربک ساعت
with the sun	مطابق گردش عقربک ساعت
synchronising	همزمان شدن با هم مطابق کردن
phonetioist	طرفداری املای مطابق صدا
synchronises	همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised	همزمان شدن با هم مطابق کردن
moresque	مطابق با سبک مغربیهای افریقا
adjusts	تسویه نمودن مطابق کردن
tallying	تطبیق کردن مطابق بودن
answered	بدرد خوردن مطابق بودن
modelled	مطابق مدل معینی در اوردن
answers	بدرد خوردن مطابق بودن
tallied	تطبیق کردن مطابق بودن
updated	مطابق روز پیش بردن
updates	مطابق روز پیش بردن
tallies	تطبیق کردن مطابق بودن
models	مطابق مدل معینی در اوردن
ideally	مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
tally	تطبیق کردن مطابق بودن
answer	بدرد خوردن مطابق بودن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com