English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
geometrically مطابق هندسه
Other Matches
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
geometry هندسه
vertex راس در هندسه
spherics هندسه کروی
space geametry هندسه فضایی
solid geometry هندسه ی فضایی
solid geometry هندسه فضایی
solid geometry هندسه سه بعدی
plane geometry هندسه مسطحه
geometer هندسه دان
spherical geometry هندسه کروی
coordination geometry هندسه کوئوردیناسیون
straight line خط [هندسه] [ریاضی]
geometry علم هندسه
descriptive geometry هندسه ترسیمی
analytic geometry هندسه تحلیلی
geometrically از روی هندسه
geometrician هندسه دان
euclidean وابسته به هندسه اقلیدس
descriptive geometry هندسه تشریحی و توصیفی
geometrically موافق علم هندسه
coordinate geometry هندسه تحلیلی [ریاضی]
analytical geometry هندسه تحلیلی [ریاضی]
analytic geometry هندسه تحلیلی [ریاضی]
differential geometry هندسه دیفرانسیل [ریاضی]
uniform scaling تجانس [هندسه] [ریاضی]
Riemannian geometry هندسه ریمانی [ریاضی]
isotropic scaling تجانس [هندسه] [ریاضی]
hypergeometric مربوط به هندسه فوق مقیاسات فضایی
correspondent مطابق
consilient مطابق
accordant مطابق
corresponding مطابق
congurous مطابق
according مطابق
confirming مطابق
respondent مطابق
respondents مطابق
complied with مطابق با
similiar مطابق
secundumn مطابق
pursuant مطابق
incompliance with مطابق
in register مطابق
in keeping مطابق
agreeably to مطابق
frae مطابق
even with مطابق
correspounding مطابق
correspoundent مطابق
corresponding to مطابق
corresponding to مطابق با
correspondents مطابق
from مطابق
similar مطابق
within مطابق
after مطابق
according to مطابق
complying مطابق با
comply مطابق با
matched مطابق
complied مطابق با
complies مطابق با
trendiest مطابق آخرین مد
to برحسب مطابق
poshest مطابق مد روز
homologize مطابق شدن
fashionably مطابق معمول
hygienically مطابق بهداشت
posher مطابق مد روز
physiologically مطابق فیزیولوژی
in accordance with مطابق موافق
posh مطابق مد روز
correspound مطابق بودن
correspond مطابق بودن
conform to مطابق بودن با
constitutionally مطابق قانون
trendy مطابق آخرین مد
by the square مطابق نمونه
by my watch مطابق ساعت من
astronomically مطابق هیئت
as usual مطابق معمول
after the manner of بتقلید مطابق
orthodox مطابق مرسوم
corresponding مطابق متشابه
trendier مطابق آخرین مد
traditionally مطابق احادیث
synchronising مطابق بودن
at my request مطابق با تقاضای من
synchronises مطابق بودن
to correspond to مطابق بودن
synchronised مطابق بودن
adjust مطابق کردن
pursuant to مطابق برحسب
up-to-date مطابق روز
up to date مطابق روز
pedagogically مطابق فن تعلیم
synchrinized مطابق بودن
corresponded مطابق بودن
synchronize مطابق بودن
corresponds مطابق بودن
relevant وابسته مطابق
newfashioned مطابق مد روز
synchronizes مطابق بودن
testamentary مطابق با وصیت
true copy رونوشت مطابق با اصل
metronomic مطابق میزانه شمار
quite the thing مطابق بارسم معمول
keping with one's view مطابق نظرکسی بودن
to keep step to a band مطابق موزیک پازدن
pedagogical teaching اموزش مطابق فن تعلیم
parallels نظیر مطابق بودن با
parallel نظیر مطابق بودن با
paralleled نظیر مطابق بودن با
paralleling نظیر مطابق بودن با
ethnologically مطابق علم نژادشناسی
ethically مطابق علم اخلاق
biblical مطابق کتاب مقدس
dialectically مطابق قواعد منطق
true life مطابق زندگی روزمره
parallelled نظیر مطابق بودن با
parallelling نظیر مطابق بودن با
discretionally مطابق میل و اختیار
up-to-date مطابق اخرین طرز
ideal مطابق نمونه واقعی
currency مطابق روز بودن
constitutional مطابق قانون اساسی
reconstructions نمونه مطابق اصل
reconstruction نمونه مطابق اصل
cut-and-dried مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry مطابق نقشه وبرنامه
cut and dried مطابق نقشه وبرنامه
technically مطابق اصول فنی
modular مطابق اندازه یامقیاس
up to date مطابق اخرین طرز
ideals مطابق نمونه واقعی
currencies مطابق روز بودن
musically مطابق اصول موسیقی
anno hegirae مطابق تقویم هجری
anatomically مطابق علم تشریح
pedagogically مطابق علم اموزش
meets مطابق شرایط بودن
classic مطابق بهترین نمونه
accentually مطابق تکیه صدا
classics مطابق بهترین نمونه
meet مطابق شرایط بودن
models مطابق مدل معینی در اوردن
updated مطابق روز پیش بردن
answered بدرد خوردن مطابق بودن
model مطابق مدل معینی در اوردن
modelled مطابق مدل معینی در اوردن
sovietize مطابق رژیم شوروی کردن
modeled مطابق مدل معینی در اوردن
answer بدرد خوردن مطابق بودن
standardization مطابق معیار خاص دراوردن
sunwise مطابق گردش عقربک ساعت
that i snot in keepingwith our این مطابق نظریه مانیست
ideally مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
tallying تطبیق کردن مطابق بودن
tally تطبیق کردن مطابق بودن
tallies تطبیق کردن مطابق بودن
tallied تطبیق کردن مطابق بودن
answers بدرد خوردن مطابق بودن
answering بدرد خوردن مطابق بودن
update مطابق روز پیش بردن
with the sun مطابق گردش عقربک ساعت
updates مطابق روز پیش بردن
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
synchronising همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize همزمان شدن با هم مطابق کردن
symptomatic مطابق نشانه بیماری نماینده
standardising مطابق درجه معینی دراوردن
orthodox مطابق عقاید کلیسای مسیح
ethnically مطابق علم طوایف بشر
grammatically مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
conventional مرسوم مطابق ایین وقاعده
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
moresque مطابق با سبک مغربیهای افریقا
synchronises همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardize مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes مطابق درجه معینی دراوردن
standardizing مطابق درجه معینی دراوردن
scriptural مطابق متن کتاب مقدس
up to date امروزی تازه مطابق روز
up-to-date امروزی تازه مطابق روز
standardises مطابق درجه معینی دراوردن
standardised مطابق درجه معینی دراوردن
phonetioist طرفداری املای مطابق صدا
to marry well جفت [زوج] مطابق بهم بودن
sinicize مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinify مطابق اداب ورسوم چینی کردن
grammatical صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
clockwise مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
temporalize مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
conventionally برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com