English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (6 milliseconds)
English Persian
claim under a guarantee مطالبه تحت ضمانتنامه
Search result with all words
claim guarantee form مطالبه پرداخت ضمانتنامه
Other Matches
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
surety bond ضمانتنامه
bill of guarantee ضمانتنامه
return of guarantee عودت ضمانتنامه
return of a guarantee عودت ضمانتنامه
issue a guarantee صدور ضمانتنامه
contract guarantee ضمانتنامه قرارداد
bid holder دارنده ضمانتنامه
bid bond ضمانتنامه مناقصه
contract bonds and guarantees ضمانتنامه ها و تضمیننامههای قرارداد
bid guarantee ضمانتنامه شرکت در مناقصه
bid bond ضمانتنامه شرکت در مناقصه
bail credit اعتبار تحت ضمانتنامه
performance bonds ضمانتنامه انجام کار
payment under a guarantee پرداخت تحت ضمانتنامه
earnest money ضمانتنامه شرکت در مناقصه
average bond ضمانتنامه پرداخت خسارت دریائی
bid bond ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
tender bond ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
demanded مطالبه
claim مطالبه
demands مطالبه
demand مطالبه
claimed مطالبه
claims مطالبه
claiming مطالبه
claimed <adj.> <past-p.> مطالبه شده
demanded <adj.> <past-p.> مطالبه شده
demand note مطالبه نامه
undercharge کم مطالبه کردن از
asked <adj.> <past-p.> مطالبه شده
to call in مطالبه کردن
claiming مطالبه کردن
omittance is no quit tance مطالبه نکردن
exaction مطالبه بزور
energy demand مطالبه انرژی
demander مطالبه کننده
demandable قابل مطالبه
demand درخواست مطالبه
claims مطالبه کردن
claimed مطالبه کردن
claim مطالبه کردن
demands مطالبه کردن
demands درخواست مطالبه
demanded مطالبه کردن
demanded درخواست مطالبه
demand مطالبه کردن
charge مطالبه بها
charges مطالبه بها
claimable قابل مطالبه
exactable قابل مطالبه
unclaimed مطالبه نشده
claimant مطالبه کننده
to make a demand on somebody مطالبه کردن از کسی
exacts بزور مطالبه کردن
exigible خواستنی مطالبه کردنی
demanded مطالبه تقاضا کردن
unasked مطالبه نشده ناپرسیده
demand مطالبه تقاضا کردن
demands مطالبه تقاضا کردن
exact بزور مطالبه کردن
exacted بزور مطالبه کردن
exacted عین به زور مطالبه کردن
exacts عین به زور مطالبه کردن
buyer's option to duble مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
exact عین به زور مطالبه کردن
time deposits مطالبه نقدی موجل از بانک
pray in aid دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
seller's option to duble از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com