Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English
Persian
Tendentious articles and remarks .
مطالب واظهارات غرض آمیز ( غرض آلود )
Other Matches
to
[make]
muddy
گل آلود کردن
grief-stricken
حزن آلود
The water is turbid from its source .
<proverb>
آب از سر چشمه گل آلود است .
To fish in troubled waters.
از آب گل آلود ماهی گرفتن
tooth and nail
<idiom>
خشم آلود وغضبناک
He muddles the water to catch fish .
<proverb>
آب را گل آلود مى کند ماهى بگیرد .
petitioning creditor
مطالب
antilogy
تناقض مطالب
discussion
تشریح مطالب
discussions
تشریح مطالب
varia
مطالب گوناگون
miscellanist
نویسنده مطالب مختلف
outlining
خلاصه رئوس مطالب
outlines
خلاصه رئوس مطالب
outlined
خلاصه رئوس مطالب
refersher course
دوره یاداوری مطالب
syllabuses
رئوس مطالب برنامه
syllabus
رئوس مطالب برنامه
recapitulation
تکرار رئوس مطالب
outline
خلاصه رئوس مطالب
miscellany
مجموعهای از مطالب گوناگون
miscellanies
مجموعهای از مطالب گوناگون
epitome
خلاصه رئوس مطالب
front page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
recapitulations
تکرار رئوس مطالب
precis
خلاصه رئوس مطالب تلخیص
for the rest
اما در باره باقی مطالب
shockers
مطالب مهیج تحریک کننده
concordance
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
recapitulating
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulate
رئوس مطالب را دوره کردن
concordances
راهنمای مطالب وموضوعات کتاب
recapitulating
رئوس مطالب را تکرار کردن
shocker
مطالب مهیج تحریک کننده
recapitulates
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulated
رئوس مطالب را تکرار کردن
anagoge
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
anagogy
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
recapitulates
رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulated
رئوس مطالب را دوره کردن
recapitulate
رئوس مطالب را تکرار کردن
copywriters
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
glasnost
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
pornographer
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
copywriter
نویسندهی آگهیهای تجارتی و مطالب تبلیغاتی
journalese
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
differentiation
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
demodulate
از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
galley
نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
tragi comedy
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
galley proof
نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
Autocue
دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
His presentation was actually just a recital of names, places, and dates.
مطالب ارایه شده او
[مرد]
در واقع فقط شمارشی از نام، مکان، و تاریخ بود.
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
menacing
<adj.>
تهدید آمیز
wry
<adj.>
کنایه آمیز
ironical
<adj.>
کنایه آمیز
ironic
<adj.>
کنایه آمیز
sarcastic
<adj.>
کنایه آمیز
wry
<adj.>
طعنه آمیز
ironical
<adj.>
طعنه آمیز
ironic
<adj.>
طعنه آمیز
sarcastic
<adj.>
طعنه آمیز
successful
<adj.>
موفقیت آمیز
endearing
محبت آمیز
hard line
افراط آمیز
accusing
تهمت آمیز
affirmative
تصدیق آمیز
precarious
<adj.>
مخاطره آمیز
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
adventure
تجارت مخاطره آمیز
come-on
اشارهی وسوسه آمیز
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
Provocative acts.
اقدامات تحریک آمیز گ
Inflammatory speeches.
نطقهای تحریک آمیز
white lie
دروغ مصلحت آمیز
song and dance
توضیح گریز آمیز
come-ons
اشارهی وسوسه آمیز
to die a miserable death
مردن
[تحقیر آمیز ]
to croak
مردن
[تحقیر آمیز ]
to peg out
[British E]
مردن
[تحقیر آمیز ]
to snuff it
[British E]
مردن
[تحقیر آمیز ]
civil disobedience
مقاومت منفی و مسالمت آمیز
to conk out
مردن
[تحقیر آمیز]
[اصطلاح]
pig
[American E]
پاسبان
[اصطلاح تحقیر آمیز]
pig
[American E]
پلیس
[اصطلاح تحقیر آمیز]
screamer
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
hustle and bustle
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
shtick
حقه
[شوخی آمیز]
[اصطلاح روزمره]
funfair
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
old frump
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
old bag
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
ploy
کلک
[شوخی آمیز]
[اصطلاح روزمره]
shtick
کلک
[شوخی آمیز]
[اصطلاح روزمره]
old trout
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
old biddy
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
hay bag
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
carnival
[American E]
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzmatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
shivaree
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
ploy
حقه
[شوخی آمیز]
[اصطلاح روزمره]
prune
زن پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
hoopla
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
razzamatazz
تبلیغات اغراق آمیز
[اصطلاح روزمره]
[old]
dodderer
مرد پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
tottery old man
مرد پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
copper
[police officer]
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
to look at somebody with contempt
به کسی با اهانت
[تحقیر آمیز]
نگاه کردن
old crock
[Britisch E]
مرد پیر و چروکیده
[اصطلاح تحقیر آمیز]
media circus
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
copper
[police officer]
پاسبان
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
media hype
تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
exchange of notes
نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
wrangling
داد و بیداد
[مشاجره]
[نزاع]
[اصطلاح تحقیر آمیز]
high lights
موضوعات مهم مطالب مهم
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
goals
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goal
1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
painted woman
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
bimbo
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter
[Australian E]
فاحشه
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
bimbo
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer
زن سبک سر
[اصطلاح روزمره]
[ اصطلاح تحقیر آمیز]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com