Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
to be on the carpet
مطرح بودن
Other Matches
in contemplation
مطرح
propounded
مطرح
under consideration
مطرح
broacher
مطرح کننده
to touch on
مطرح کردن
tabling
مطرح کردن
lay
مطرح کردن
come up
مطرح شدن
bring up
مطرح کردن
lays
مطرح کردن
set forth for discussion
مطرح کردن
tables
مطرح کردن
to touch upon
مطرح کردن
table
مطرح کردن
introducing
مطرح کردن
introduces
مطرح کردن
introduced
مطرح کردن
introduce
مطرح کردن
putting
مطرح کردن
puts
مطرح کردن
put
مطرح کردن
to bring up
مطرح کردن
kaldor criterion
مطرح گردید
to come up
مطرح شدن
propounding
مطرح کردن
considered
مطرح شده
propounds
مطرح کردن
to come on the tapis
مطرح شدن
to bring forth
مطرح کردن
tabled
مطرح کردن
to come upon
مطرح شدن
to raise
مطرح کردن
propound
مطرح کردن
put forward
مطرح کردن
pose
: مطرح کردن گذاردن
posed
: مطرح کردن گذاردن
poses
: مطرح کردن گذاردن
under consideration
مطرح شده مطروحه
to bring up
تقدیم یا مطرح کردن
pose a question
سوال مطرح کردن
The subject under discrssion .
موضوعی که مطرح نیست
reoccurring
دوباره مطرح شدن
reoccurrence
دوباره مطرح شدن
overtures
کشف مطرح کردن
overture
کشف مطرح کردن
posing
: مطرح کردن گذاردن
raise a question
مطرح کردن سوال
talk out
مطرح مذاکره قرار دادن
To discuss a question with someone .
موضوعی را با کسی مطرح کردن
The badness of the climate is immaterial.
بدی آب وهوا مطرح نیست
Money is no object at all .
پول اصلا" مطرح نیست
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
obtruding
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
to put to the issue
بطور متنازع فیه مطرح کردن
obtrudes
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
extrajudicial
خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
When wI'll the matter come up for discussion ?
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
rehashed
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
lay
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
cross action
در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
presentation graphics
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
consists
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
agrees
متفق بودن همرای بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
agree
متفق بودن همرای بودن
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
depend
مربوط بودن منوط بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
consist
شامل بودن عبارت بودن از
ablest
لایق بودن مناسب بودن
reside
ساکن بودن مقیم بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
include
شامل بودن متضمن بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
abutted
مماس بودن مجاور بودن
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
hold forth
مطرح کردن سخنرانی کردن
discussed
مطرح کردن گفتگو کردن
discusses
مطرح کردن گفتگو کردن
discussing
مطرح کردن گفتگو کردن
moot
مطرح کردن دادخواهی کردن
discuss
مطرح کردن گفتگو کردن
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
stand
بودن واقع بودن
dwelling house
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
profiteer
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
profiteers
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
last
[be enough]
بس بودن
be sufficient
بس بودن
stinks
بد بودن
reach
بس بودن
be adequate
بس بودن
wobbled
لق بودن
be enough
بس بودن
wobbles
لق بودن
exist
بودن
To be in two minds about something . To be undecided. To waver and vacI'llate.
دو دل بودن
to be
بودن
To be all adrift.
سر در گم بودن
suffices
بس بودن
stink
بد بودن
wobbling
لق بودن
put one's cards on the table
<idiom>
رک بودن
suffice
بس بودن
teems
پر بودن
teeming
پر بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com