Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
prices rule high
مظنه ها بالا است
Other Matches
quoted price
مظنه
quotations
مظنه
quotation
مظنه
quotes
مظنه دادن
quote
مظنه دادن
quoted
مظنه دادن
request for price quotation
درخواست مظنه قیمت
underquote
کمتر مظنه دادن
rpo
تقاضای مظنه قیمت
quote
ایراد کردن مظنه دادن
quoted
ایراد کردن مظنه دادن
quotes
ایراد کردن مظنه دادن
quotations
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotation
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
current maturity
قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
highs
بالا
high
بالا
highest
بالا
up stairs
بالا
up
رو به بالا
upping
بالا
atop
بالا
upping
رو به بالا
overtone
بالا تن
upper
بالا
outreach
بالا
lever bridge
پل بالا رو
upped
رو به بالا
overtones
بالا تن
top
بالا
up
بالا
upped
بالا
on high
در بالا
balcony
لژ بالا
at a great age
در سن بالا یی
balconies
لژ بالا
ascendency
بالا
over
بالا
ascendancy
بالا
upside
بالا
over-
بالا
superincumbent
از بالا
uppermost
از بالا
overhead
بالا
gallery
لژ بالا
overhead
سر بالا
upper limit
حد بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
headwater
بالا اب
up there
ان بالا
aloft
بالا
aweigh
بالا
above
در بالا
galleries
لژ بالا
to cast the g.
بالا اوردن
upper class
طبقه بالا
upper classes
طبقه بالا
upgrading
از درجه بالا
surmountable
بالا قرارگرفتنی
to fetch up
بالا اوردن
spoke bone
زند بالا
soared
بالا رفتن
shoot-outs
بالا جستن
soar
بالا رفتن
shoot-out
بالا جستن
shoot out
بالا جستن
shoot forth
بالا جستن
oversize
سایز بالا
highlight
نور بالا
highlighted
نور بالا
highlights
نور بالا
they were filfty at the outsid
دست بالا
rallied
بالا بردن قی مت
rally
بالا بردن قی مت
wrapper
بالا پوش
talll
بلند بالا
upgraded
بطرف بالا
the above figures
ارقام بالا
upgraded
از درجه بالا
upgraded
بالا بردن
the upper storey
اشکوب بالا
upgrade
بطرف بالا
upgrade
از درجه بالا
upgrade
بالا بردن
to bring up
بالا اوردن
raises
بالا بردن
upgrades
بالا بردن
rallies
بالا بردن قی مت
at the utmost
دست بالا
upgrading
بطرف بالا
ascensive
بالا رونده
it comes from above
از بالا می آید
upgrading
بالا بردن
upgrades
بطرف بالا
ascendent
بالا رونده
ascendance
بالا رفتن
upward
بطرف بالا
upgrades
از درجه بالا
atop
بطرف بالا
upraise
بالا بردن
uprear
بالا بردن
jack
بالا بردن
jacks
بالا بردن
upriser
بالا رونده
raise
بالا بردن
raise
بالا کشیدن
raises
بالا کشیدن
all-time
بالا یا پایینترین حد
top carriage
قنداق بالا
upheavals
بالا امدن
radius
زند بالا
uplifter
بالا برنده
upper beam
تیر بالا
chock-a-block
بالا کشیده
heaved
بالا کشیدن
heave
بالا کشیدن
upper bound
کران بالا
uplifts
بالا بردن
uplift
بالا بردن
top-down
از بالا به پایین
spec
مشخصات بالا
hoist
بالا کشیدن
toss
بالا انداختن
tossed
بالا انداختن
tosses
بالا انداختن
tossing
بالا انداختن
hoist
بالا بردن
top down
از بالا به پایین
hoisted
بالا بردن
hoists
بالا کشیدن
upwards
بطرف بالا
upward rotation
چرخش رو به بالا
hoists
بالا بردن
upward motion
حرکت رو به بالا
hoisted
بالا کشیدن
upward flow
جریان رو به بالا
upward compatible
همساز رو به بالا
upheaval
بالا امدن
escalate
بالا گرفتن
top pour
ریختن از بالا
raising
بالا اوردن
topmast
دکل بالا
embezzle
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
embezzles
بالا کشیدن
embezzling
بالا کشیدن
topside
قسمت بالا
up and down
بالا و پایین
top cast
ریختن از بالا
abovestairs
طبقه بالا
Please come up .
بفرمائید بالا
boosters
بالا برنده
booster
بالا برنده
ascending
بالا رونده
to puff out
بالا امدن
to puff up
بالا امدن
to set in
بالا امدن
topsides
قسمت بالا
toss your oars
پارو بالا
elevates
بالا بردن
elevating
بالا بردن
promote
بالا بردن
promoted
بالا بردن
promotes
بالا بردن
promoting
بالا بردن
escalates
بالا گرفتن
escalated
بالا گرفتن
elevate
بالا بردن
Mts
بالا رفتن
high-class
از طبقات بالا
unfield
میدان بالا
aspire
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
aspiring
بالا رفتن
escalating
بالا گرفتن
Mt
بالا رفتن
soars
بالا رفتن
plan view
نمای بالا
up
بالا بردن
high grown
بلند بالا
to tilt up
به بالا پیچیدن
to turn up
[collar]
به بالا پیچیدن
on stilts
بالا ایستاده بل
mountant
بالا رونده
high impedance
امپدانس بالا
long precision
با دقت بالا
jack up
بالا بردن
intumesce
بالا امدن
plan view
دید از بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com