Total search result: 201 (19 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
implicit function |
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد |
|
|
Other Matches |
|
recursive equations |
معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد |
transpose |
بطرف دیگر معادله بردن |
transposes |
بطرف دیگر معادله بردن |
transposing |
بطرف دیگر معادله بردن |
transposition |
انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری |
differential equation |
معادله متغیر مشتق چیزی |
quantity equation of exchange |
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V |
equations |
معادله |
equation |
معادله |
virial equation |
معادله ویریال |
rate equation |
معادله سرعت |
reaction equation |
معادله واکنش |
gas equation |
معادله گاز |
tax equation |
معادله مالیاتی |
tax equation |
معادله مالیات |
tetrad equation |
معادله چهارعنصری |
three moment equation |
معادله سه لنگری |
inhomogeneous equation |
معادله غیرهمگن |
redundant equation |
معادله اضافی |
redundant equation |
معادله زائد |
linear equation |
معادله خطی |
regression equation |
معادله برگشت |
dimensions |
معادله ابعادی |
continuity equation |
معادله پیوستگی |
equation |
معادله [ریاضی] |
equation solving |
حل معادله [ریاضی] |
equations |
معادله همچندی |
boltzmann equation |
معادله بولتسمان |
boundary equation |
معادله حدی |
bragg's equation |
معادله براگ |
laplace's equation |
معادله لاپلاس |
berthelot equation |
معادله برتلو |
hartree equation |
معادله هارتری |
equation |
معادله همچندی |
behavioral equation |
معادله کرداری |
characteristic equation |
معادله مشخصه |
behavioral equation |
معادله رفتاری |
transformer equation |
معادله ترانسفورماتور |
dimension |
معادله ابعادی |
field equation |
معادله ی میدان |
equation typesetting |
درج معادله |
wierl equation |
معادله ویرل |
maxwell equation |
معادله ماکسول |
saha's equation |
معادله ساها |
differential equation |
معادله دیفرانسیل |
differential equation |
معادله فاضلهای |
energy equation |
معادله انرژی |
empirical equation |
معادله تجربی |
dispersion equation |
معادله پاشندگی |
equates |
معادله ساختن |
dirac equation |
معادله دیراک |
moment equation |
معادله لنگر |
equated |
معادله ساختن |
state equation |
معادله حالتی |
definitional equation |
معادله تعریفی |
regression equation |
معادله رگرسیون |
equation of state |
معادله حالت |
equation of equinoxes |
معادله اعتدالین |
simple equation |
معادله خطی |
equate |
معادله ساختن |
difference equation |
معادله تفاضلی |
de broglie equation |
معادله دوبروی |
nerst equation |
معادله نرنست |
saving equation |
معادله پس انداز |
potential equation |
معادله پتانسیل |
wave equation |
معادله موج |
schrodinger equation |
معادله شرودینگر |
quadratic form |
معادله درجه دوم |
differential equation |
معادله دیفرانسیل [ریاضی] |
momentum equation |
معادله مقدار حرکت |
quasi linear equation |
معادله شبه خطی |
quantum wave equation |
معادله کوانتومی موج |
equation of continuity |
معادله همبستگی جریان |
clapeyron clausius equation |
معادله کلازیوس- کلاپیرون |
reaction equation |
معادله عکس العمل |
quadratic e quation |
معادله درجه دوم |
quadratic equation |
معادله درجه دوم |
partial differential equation |
معادله دیفرانسیل جزیی |
quadratic equation |
معادله درجه دو [ریاضی] |
van der waals equation |
معادله وان در والس |
equation of motion |
معادله حرکت [فیزیک] |
clausius clapeyron equation |
معادله کلازیوس- کلاپیرون |
van der waals equation of state |
معادله حالت وان در والس |
ordinary differential equation [ODE] |
معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی] |
equation of exchange |
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V |
partial differential equation [PDE] |
معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای [ریاضی] |
occupation franchise |
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد |
tunnelling |
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد |
equation of exchange |
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول |
quantity equation |
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است |
escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
metafile |
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود |
enclose |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
encloses |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
enclosing |
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر |
modifying |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
modify |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
modifies |
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی |
richardson dushmann equation |
قانون ریچاردسن- داشمان معادله ریچاردسن- داشمان |
child langmuir equation |
معادله چایلد- لنگمیور قانون چایلد- لنگمیور |
changed |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
change |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
changing |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
changes |
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر |
i do not wish it otherwise |
جور دیگر باشد نمیخواهم |
pattern lady |
بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد |
prosyllogism |
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد |
virgin wool |
[پشمی که تاکنون در منسوجات دیگر بکار نرفته باشد.] |
vacuole |
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد |
meniscus |
شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد |
embedded code |
مثل تصویر درون متن یا فایل دیگر باشد |
except as otherwise provided |
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد |
an odd chair |
صندلی که پنج تای دیگر جور خود نداشته باشد |
buzz |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
buzzing |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
buzzes |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
buzzed |
نوسان پوسته یا ساختارهای دیگر با فرکانسی که قابل سمع باشد |
homograph |
کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد |
homonym |
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد |
controlling company |
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany |
extension |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
extensions |
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن |
jump instruction |
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد |
assistance |
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد |
pass on <idiom> |
رد کردن چیزی که دیگر |
loses |
نداشتن چیزی دیگر پس از این |
lose |
نداشتن چیزی دیگر پس از این |
to p on one thing to another |
چیزی را به چیز دیگر انداختن |
thumbnails |
هر چیزی که باندازه ناخن باشد |
site |
محلی که پایه چیزی باشد |
thumbnail |
هر چیزی که باندازه ناخن باشد |
cessionary |
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد |
sited |
محلی که پایه چیزی باشد |
sites |
محلی که پایه چیزی باشد |
aliens |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
alien |
وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد |
interchanging |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
exchange |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
complete |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
completed |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
She turned the conversation to another subject. |
او [زن] موضوع را [به چیزی دیگر] عوض کرد. |
completes |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
completing |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
interchange |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
interchanged |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
interchanges |
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر |
exchanged |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
substitution |
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر |
intruders |
قرار دادن چیزی در چیز دیگر |
intruder |
قرار دادن چیزی در چیز دیگر |
exchanging |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
exchanges |
دادن چیزی به جای چیز دیگر |
crutch |
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد |
crutches |
هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد |
contents |
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد |
raee show |
نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد |
dag |
قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد |
data interchange format |
استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد |
shares |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
carry |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
shared |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
superimpose |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
alternative |
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد |
superimposing |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
substitute |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
substituted |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
superimposes |
قرار دادن چیزی در بالای چیز دیگر |
carrying |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
substituting |
قرار دادن چیزی درمحل چیز دیگر. |
alternatives |
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد |
changer |
وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند |
carried |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
carries |
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر |
inclusive |
چیزی هک در میان چیز دیگر شامل شود |
share |
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر |
fiefdom |
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد |
fiefdoms |
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد |
SMB |
که به کاربر امکان دسترسی به فایل ها و وسایل جانبی کامپیوتر دیگر روی شبکه را میدهد به طوری که مانند منابع محلی باشد |
pseudomorph |
جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد |
factors |
چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد |
factor |
چیزی که مهم است یا روی چیز دیگر اثردارد |
to feel like something |
احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه] |
scrap heap policy |
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد |
subroutine |
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر باشد |
to lose track [of] |
فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است |
hereditaments |
هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث |
long shot <idiom> |
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد |
ingrowth |
رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد |
exceptions |
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد |
exception |
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد |
to suggest it is appropriate to do so [matter] |
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ] |
apomict |
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد |
CD quality |
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد |
unmoderated list |
لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند |
commodities |
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد |
commodity |
چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد |
pocket piece |
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد |
off print |
چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد |
to pair somebody off [up] with somebody |
کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد] |
estate in remainder |
ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد |